سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت
بسم رب الشهدا
سلام بر همه ی جویندگان فهم و بصیرت.....بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است «آنهایی که دور و بر امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلی بصیرت به خرج دادند که بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل کرده‌ام که فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق » . در درجه اول، بصیرت لازم است. معلوم است که با وجود چنین درگیری‌هایی، مشکلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن کج‌رفتارهایی که با تکیه بر ادعای اسلام، با امیرالمؤمنین می‌جنگیدند و حرف‌های غلط می‌زدند.» مقام معظم رهبری
بصیرت دهی وآگاهی بخشی یکی ازمهمترین واساسی ترین راهکار مبارزه با جنگ نرم دشمن است.... لطفا با نظرات و انتقادات خودتان من را در پیشبرد و حفظ این سنگر یاری نمایید.....
Instagram@ali.saem.katoom

نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

آیا فقط مسافری را که از شهر خود فاصله گرفته باشد و در دیاری دور افتاده وارد شود غریب می گویند ؟ آیا غریب تنها آنچنان که می‌گویند ناآشنا معنا می دهد ، یا معانی فراتری می توان از آن برداشت ؟آیا غربت فقط از تنهایی برمی‌خیزد و فقط بی کسی و گوشه نشینی مفهوم آن است ؟
میان انسان‌هایی که روی کره‌ی خاکی نفس می‌کشند غریب‌ترین کیست و غربت او چه نشانه‌هایی دارد ؟ این پرسش‌ها در این آشفته بازار غفلت شاید هیچگاه در ذهن ما نچرخیده باشد ، و شاید تا به حال به این حقیقت فکر نکرده باشیم که صاحب نعمت ما غریب‌ترین صاحب نفس است .
این فرمایش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که در وصف امام عصر علیه السلام فرموده‌اند :« هو الطرید الوحید الغریب ...» (۱) او طرد شده‌ی تنهای غریب است جداً قابل تامل ، موشکافی و تحلیل است .

ما که مدعی دنباله‌روی آن بزرگواریم و خود را جزء امت ،محبان و شیعیان ایشان می دانیم باید معنای غربت ایشان را بشناسیم و نیز بدانیم چه تحرکاتی ممکن است به آن دامن بزند، تا دامان خود را از آنها بیرون بکشیم و به علاوه باید در پی راه‌حل‌هایی برای رفع و از میان بردن این غفلت باشیم. هیچ عاشقی را ندیده‌ای که به طرد و فراموشی و تنهایی معشوقش رضایت دهد و اگر داعیه‌ی عشق داری پس بسم الله !

غربت ناشناختگی
نخستین مفهومی که از غربت به ذهن خطور می‌کند ، « ناشناختگی » است من و شما را به میهمانی دعوت می کنند و سر سفره می‌نشانند و ما از این سفره‌ی رنگین به خوبی استفاده می کنیم اگر پس از بهره‌وری از این سفره ، از پای آن برخیزیم و بدون آنکه صاحب خانه و سفره‌دار را بشناسیم از خانه بیرون برویم ، صاحب خانه را درغربت قرار داده‌ایم . مرتبه‌ی ناپسندتر آن است که بدانیم چه کسی از ما پذیرایی کرده و به ما خورانده و نوشانیده است ، اما سراغ او نرویم و او را سپاس نگوییم .
در فرض دیگر ، استاد مسلمی در یک زمینه‌ی علمی در میان جمعی حضور دارد ، اما همانند افراد معمولی با او برخورد می شود و کسی احترام او را آنچنان که باید رعایت نمی‌کند .کسی به او توجه خاص ندارد و وقتی در زمینه ی تخصص او مطلبی مطرح می‌شود از او نظر نمی‌خواهند و از دید با تجربه‌ی او بهره‌ نمی گیرند اینجا آن استاد ، غریب مانده است اگر افراد او را بشناسند و از مقام و موقعیت علمی او باخبر باشند ولی باز هم بی‌تفاوتی را پیشه سازند و او را کنار بگذارند ، غربت او طوفانی‌تر است بنابراین در این معنا از غربت دو گونه و دو مرتبه مطرح است :

صائم کتوم