با وجود این که در باب هاى گوناگون فقهى از طهارت تا قصاص و دیات با«ولایت» مواجهیم، غالباً تعریف علمیِ جامع و مانع از این مفهوم براى روشن شدن ماهیّت شرعى آن، به وضوحِ لغوى و کاربرد عرفى آن واگذار مى شود تنها در برخى از نوشتارهاى معاصران، به این نکته پرداخته شده است که نمونه هاى مفیدتر آن را در این جا مى آوریم:
1ـ الولایة هى الامارة والسلطنة على الغیر فى نفسه او ماله او امر من اموره;13
2ـ کون زمام امر شئ او زمام شخص بید شخص اخر بحیث یمکنه التصرف فى ذلک الامرو فى ذلک الشخص من اراد و شاء;14
3ـ سلطة مقررّة لشخص تجعله قادراً على القیام باعمال قانونیّة تنفذ من حقّ الغیر.15
تأمّل و اندیشه در تعریف هاى فوق، راهنمایى مفید براى درک ماهیت ولایت فقهى است و نشان مى دهد همان محتواى لغوى و مفاد عرفى است که در این جا به قالب اصطلاح ریخته شده است. بررسى و داورى درباره این تعریف ها موکول به بحث هاى مفصّل است، ولى به نظر مى رسد براى این که بهتر به گوهر مفهوم ولایت شرعى و لوازم و ارکان آن، پى ببریم، جست و جو و استقراى مواردِ ولایت شرعى در فقه بهترین روش است.
اقسام ولایت شرعى
1ـ ولایت بر تجهیز میّت:
تغسیل، کفن و دفن میّت واجب کفایى است که با اذن و نظارت اولیاى میّت انجام مى پذیرد. شارع مقدس این ولایت را براى وارثان میّت جعل کرده است. که مباشرتاً یا تسبیباً مى توانند اعمال ولایت نمایند.16
2ـ ولایت بر فرایض عبادى میّت:
نماز و روزه اى که میّت موفّق به انجام آن نشده است، باید جبران شود. ولایت در انجام این وظیفه بر دوشِ ارشدِ پسران میّت است، او مباشرتاً یا تسبیباً به این وظیفه مى پردازد.17
3ـ ولایت بر برده: