سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت
بسم رب الشهدا
سلام بر همه ی جویندگان فهم و بصیرت.....بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است «آنهایی که دور و بر امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلی بصیرت به خرج دادند که بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل کرده‌ام که فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق » . در درجه اول، بصیرت لازم است. معلوم است که با وجود چنین درگیری‌هایی، مشکلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن کج‌رفتارهایی که با تکیه بر ادعای اسلام، با امیرالمؤمنین می‌جنگیدند و حرف‌های غلط می‌زدند.» مقام معظم رهبری
بصیرت دهی وآگاهی بخشی یکی ازمهمترین واساسی ترین راهکار مبارزه با جنگ نرم دشمن است.... لطفا با نظرات و انتقادات خودتان من را در پیشبرد و حفظ این سنگر یاری نمایید.....
Instagram@ali.saem.katoom

نویسندگان
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین

مراتب اسرار نماز
سحر، مناسب ترین زمان برای رازیابی نماز
نماز عصارۀ اسفارچهرگانه
خرق حجاب ظلمانی و نورانی توسط نماز
سیری در کتاب «سرّ الصلوة» حضرت امام خمینی(قدس سرّه)
هماهنگی شریعت و طریقت و حقیقت از نظر امام خمینی(قدس سرّه)
مهم‌ترین رکن معراج حقیقی دو چیز است
سرّ اباحه مکان نمازگزار و اقسام فتح
سرّ تکرار تکبیر
سرّ تسلیم در پایان نماز



بحث پیرامون راز هر چیزی، فرع وجود آن است، زیرا معدوم بی‌راز است. نماز از آن جهت که دارای وحدت اعتباری بوده و وحدت مساوق هستی است، از وجود حقیقی بهره‌ای نداشته، قهراً رازی هم نخواهد داشت؛ لیکن از آن حیث که دارای ریشه تکوینی است، و آن مبدأ تکوینی و موجود حقیقی، در منطقه اعتبار به صورت مجموع حرکت‌ها و سکون‌ها و گفتارهای جارحه و جانحه ظهور کرده است، حتماً دارای سرّی خواهد بود؛ چنان‌که قرآن دارای ظاهری اعتباری است، چون مجموع حروف و حرکات است، و دارای باطنی حقیقی است؛ نظیر ﴿اُم الکتاب﴾ [1] که ﴿علی حکیم﴾ [2] است.
تمثّل ملکوتی نماز در برزخ نزولی در معراج نبی اکرم‏ص، و در برزخ صعودی در قبر مؤمن،نشانه وجود حقیقی‌داشتن آن قبل از اعتبار دنیایی، و نیز بعد از آن خواهد بود، و آن اعتباری که محفوف به دو حقیقت بوده و مسبوق به وجود حقیقی و ملحوق به آن است، دارای زیر بنای حقیقی بوده و رمز رازیابی او انس با سابق و لاحق او است، و چون این سبق و لحوق زمانی نیست که با معیّت زمانی سازگار نباشد، بنابراین، هرجا نماز باشد، آن سابق و لاحق ملکوتی، با این امر اعتبار ملکی همراه خواهند بود.
آنچه در قلمرو اعتبار قرار دارد، مانند احکام و آداب نماز، به عهده فقه و دعا و اخلاق است، و آنچه از مرحله وجوب و ندب اعتباری گذشته به حالت نفسانی و شهود عینی رسیده است، در محدوده سرّ نماز و مانند آن واقع می‌شود؛ از این جهت، می‌توان همه اسرار نماز را که برای نماز شخص حاضر است، در نماز کوتاه مسافر یافت، و همه آنها را در نماز اَخرس بیماری که قادر بر هیچ رفتار و گفتار نمی‌باشد، جست‌وجو کرد، بلکه بر نماز غریقی که فقط با اشاره مژه و انبعاث دل انجام می‌شود، مترتب دانست؛ چنان‌که آثار فقهی آن، از قبیل سقوط قضا بر آن مترتب است.

مراتب اسرار نماز
بنابراین، اساس راز نماز در شهود عینی نمازگزار نهفته است و چون شهود قلبی درجاتی دارد، برای اسرار نماز نیز مراتبی است که هر درجه بالا نسبت به پایین، باطنی است مستور، و هر رتبه‏پایین نسبت به بالا، ظاهری است مشهور، و نمازگزار سالک، هماره با جان و دل، از مشهوری به مستور سفر می‌کند، تا نه از شهرت نامی باشد و نه از سُترت اثری، و نه از راز نشانی و نه از نماز عیانی و نه از نمازگزار اسمی، بلکه تنها معبود دیده می‌شود و بس.
این مطلب عمیق، مراد راهیان راستین کوی بندگی است، نه آنکه سالک به جایی می‌رسد که معاذ الله نماز نخواند[3]، وگرنه این پندار خام همان و سقوط در جهنم همان؛ «نیاز ورز ولی منکر نماز مباش». عبادتِ عارفِ منقطع، با مجاری ادراکی و تحریکی حق انجام می‌شود، نه عبد[4]؛ لذا رسد آدمی به جایی که عبادت را نبیند، نه عبادت نکند که اولی سعادت است و دومی شقاوت.
اوج راز نماز در شهود خداوند نهفته است: ﴿واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین﴾ [5] و از محدوده «لا حول و لا قوة إلاّ بالله» گذشتن و مرحله «لا إله إلاّ الله» را پیمودن، به ذروه «لا هو إلاّ هو» رسیدن است، و معنای توحید تامّ، «قطعِ» توجه به غیر خدا نیست، زیرا قطع توجه، خود توجه و التفات است، بلکه «انقطاعِ» توجه به غیر است، و برای اینکه این «انقطاع» هم دیده نشود، کمالِ انقطاعْ مطلوب موحدان ناب می‌باشد؛ به طوری که نه تنها غیر حق دیده نشود، بلکه این ندیدن هم دیده نشود، و این فقط در متن عبادت، مخصوصاً نماز تعبیه شده است.
فرق بین «قطع» و «انقطاع» یا «کمال انقطاع»، همان امتیاز بین مقام «فنا» و «فنای از فنا» است که مایه «بقای بعد از فنا» و «صحو بعد از محو» است؛ چنان‌که برخی رکوع را «فنا»، و سجود را «فنای از فنا» دانستند، و چنین سروده‌اند:
در خدا گم شو کما‌ل این است و بس (فنای اول) ٭٭٭٭ گم شدن گم کن وصال این است و بس (فنای دوم)[6]
سرّ هر چیزی را باید در نحوه هستی او یافت. نماز یک نحوه حرکت خاص است، نه تنها در مقوله کیف و...، بلکه در جوهر نمازگزار، زیرا صحت آن به «نیت» است که «نیت» همان انبعاث روح از خلق به حق است و آنچه رایج بین غافلان می‌باشد، نیّت به حمل اولی و غفلت به حمل شایع است؛ یعنی «تصور» بعث است، نه «تحقق» انبعاث، و با تخیّل بعث، نیل به مقصد مستحیل و شهود مقصود ممتنع می‌باشد؛ بنابراین، نماز حقیقی آن است که واجد این حقیقت که همان «سرّ صلات» است باشد، و برای نیل به این هدف، احکام و شرایط و نیز آداب و سننی وضع شده است که همه آنها علت‌های اِعدادی و اِمدادی‌اند.

سحر، مناسب ترین زمان برای رازیابی نماز
مناسب‌ترین حال برای رازیابی نماز، همانا سَحَر است که نه محذور اشتغال روز را دارد و نه مشکل رنجوری سرِشب در آن است؛ لذا خداوند درباره نماز شب چنین فرموده است: ﴿إن ناشئة الّیل هی أشدّ وطأً و أقوم قیلاً ٭ إن لک فی النهار سبحاً طویلاً﴾.[7]
نتایج فراوانی بر این‌گونه نمازهای واجد سرّ مترتب است که نمونه آن نیل به «مقام محمود» است؛ چنان‌که درباره پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)وارد شده است: ﴿ومن الّیل فتهجد به نافلةً لک عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً﴾ [8]، و این معنا اختصاصی به نماز شب یا به حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم)ندارد، بلکه هم در غیر نماز شب وجود دارد و هم برای غیر آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم)میسور است؛ تفاوت بین آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم)و دیگران در درجه کمال وجودی است، نه در اصل تکامل در پرتو نماز؛ چه اینکه اختصاص فقهی که نماز شب بر آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم)لازم بود و برای دیگران مستحب، مایه اختصاص سیر و سلوک توسط نماز شب نخواهد شد.
اصل جامع این مطلب را می‌توان از سخنان عارفانه حضرت امام حسن عسکری(علیه‌السلام) استظهار نمود: «الوصول إلی الله عزّوجلّ سفر لایدرک إلاّ بإمتطاء اللیل... » [9]؛ یعنی رسیدن به لقای خداوند سفری است که تنها مرکوب راهوار آن شب زنده‌داری است؛ گرچه این حصر اضافی است نه حقیقی، لیکن نکاتی که از این حدیث شریف که از غرر روایات اهل بیت وحی است، استفاده می‌شود، عبارت است از:
یک. وصول به لقای حق ممکن است، نه ممتنع.
دو. وصول به لقای خدا با حرکت و سلوک است، نه با سکون و تحجّر.
سه. راه وصول طولانی است و مرکب راهوار می‌طلبد.
چهار. چون خدا همه جاست و با همه چیز است، وصول به لقای او هجرت از همه جا و ترک همه چیز است.
پنج. نماز شب نیرومندتر از نماز روز بوده و جهش آن در این سیر دراز میسور است.
شش. «سرّ صلات» همانا وصول به معبود است؛ چنان‌که بعضی از بزرگان فرموده‌اند که «صلات مشعر به وصل است».[10]
گرچه اخذ رفیق قبل از طی طریق است؛ «الرفیق ثمّ الطریق» [11]، لیکن خود اخذ رفیق سفری است بی‌رفیق، چون مقدمه سفر راستین است، نه سفر اصلی، و نماز ظاهری همان سیر ابتدایی است برای اخذ رفیق، تا سفرهای بعدی در صحابت آن رفیق آغاز گردد؛ البته بعد از رسیدن به رفیق، معلوم می‌شود که حضرت دوست همراه با نمازگزار بود و او را همواره همراهی می‌کند، ولی نمازگزار «نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد»؛ چنان‌که در همه موارد، استدلال بر وجود حق این چنین است که بعد از رسیدن به هستی مطلق، معلوم می‌شود، آن که مستدل را راهنمایی می‌کرد و رابطه دلیل و مدلول را برقرار می‌نمود و به همه امور یاد شده از همه نزدیک‌تربوده، همان هستی مطلق بوده و هست.
بنابراین، در تمام سفرهای معنوی، اعم از سیر ابتدایی یا انتهایی، همسفر خداست: «مرا همراه و هم راه است یارم»، چون جز خدا، هرچه باشد ضلالت است؛ ﴿...ماذا بعد الحقّ إلاّ الضلال... ﴾.[12] کسی که اهل نماز نیست، سیر صعودی نداشته، بلکه هماره مبتلا به تیه و حیرت است؛ ﴿...یتیهون فی الأرض... ﴾.[13]
سیر در خدا که سفر دوم از «اسفار چهارگانه» سالکان الهی است، مهم‌تر از سیر به سوی خداست؛ لذا واصلان به حق که با زمزمه «...ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره» [14]، او را دیده و می‌پرستند، از کمی زاد ناله و از طول راه لابه، و از دوری سفر و بزرگی منزل هراسناک‌اند؛ «آه من قلة الزاد، و طول الطریق، و بُعد السفر، و عظیم المورد».[15]
نماز اسراری دارد که برخی از آنها «مَطِیّه» رهوار سفر اول است، تا لقاءالله حاصل گردد، و بعضی دیگر از آنها مرکب راهواری است که با استمداد از سایر مراتب، پیمودن سفر دوم تا چهارم انجام شود.
تذکر: گرچه مفاد حدیث مزبور وصول به خداست و این وصول با سفر اول تمام می‌شود؛ لیکن به نظر حضرت امام خمینی پایان سفر اول همانا حق مقید است، نه حق مطلق، و آغاز سفر دوم حق مقید است، و انجام آن حق مطلق[16] که در این حال سفر دوم به پایان می‌رسد؛ از این جهت، وصول به خدای مطلق با سفر ثانی حاصل می‌شود، نه با سفر اول. اما سرّ آنکه سفر سوم و چهارم هم جزء اسرار نماز آمده و از حدیث مزبور استظهار شد، برای آن است که در دو سفر اخیر، جنبه حقی خلق که همان تعین‌های خدایی است، ملحوظ است، نه صرف جنبه خلقی آنها؛ از این لحاظ، همواره سالک واصل، همراه با شهود حق و با دید حق، تعین‌های الهی را می‌نگرد.

صائم کتوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی