سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت
بسم رب الشهدا
سلام بر همه ی جویندگان فهم و بصیرت.....بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است «آنهایی که دور و بر امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلی بصیرت به خرج دادند که بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل کرده‌ام که فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق » . در درجه اول، بصیرت لازم است. معلوم است که با وجود چنین درگیری‌هایی، مشکلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن کج‌رفتارهایی که با تکیه بر ادعای اسلام، با امیرالمؤمنین می‌جنگیدند و حرف‌های غلط می‌زدند.» مقام معظم رهبری
بصیرت دهی وآگاهی بخشی یکی ازمهمترین واساسی ترین راهکار مبارزه با جنگ نرم دشمن است.... لطفا با نظرات و انتقادات خودتان من را در پیشبرد و حفظ این سنگر یاری نمایید.....
Instagram@ali.saem.katoom

نویسندگان
آخرین نظرات

(یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم)

برکسى پوشیده نیست که ادیان آسمانى و پیام‏آوران آن‏ها، به ویژه پیامبران اولواالعزم، و در راس آنان پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله همگى یک هدف را تعقیب مى‏کردند و آن نجات انسان از هوا پرستى و پلیدیهاى اخلاقى و نیز رهایى وى از اسارت و بندگى طاغوتها و رساندنش به کمال مطلوب انسانى وکرامت‏هاى نفسانى در سایه توحید و خداپرستى بوده است.

اما این هدف محقق نمى‏شود مگر اینکه در راس جامعه، انسان هایى قرار گیرند که خود نشانه بارز یک انسان کامل بوده و پیاده کننده احکام الهى در بین مردم باشند. چنان‏که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند: الناس على دین ملوکهم .

ماهیت ولایت

گروهى بر آنند که و لایت فقیه از مسایل فقهى و فرعى است و باید در فقه مطرح شود. گروه دیگرى، بر این باورند که مساله ولایت فقیه از سنخ مساله امامت و ولایت ائمه معصومین: بوده و در زمره مسایل کلامى و اعتقادى به شمار مى‏رود. اگرمساله مزبور را فقهى بدانیم از وظیفه فقیه و اقدام براى تصدى ولایت و نیز از وظیفه مردم در قبول ولایت و اطاعت و فرمانبردارى از ولى‏فقیه سخن مى‏رود، ولى اگر آن را کلامى دانستیم از نصب خداوند یا معصومین: بحث‏خواهد شد، بدین بیان که ائمه اطهار: از سوى خداوند در عصر غیبت، فقها را جانشین خود در امور ولایت و سرپرستى دین و دنیاى مردم قرار داده‏اند.

از منظر فقهى امامت و ولایت - چنان که اهل سنت هم مى‏گویند- تکلیف مردمى است و خداوند امر تعیین و انتخاب حاکم مردم را به خودشان واگذار کرده است و آن‏ها اختیار دارند هرکس را که خواستند انتخاب کنند، یا هرکس که خود به این وظیفه قیام کرد از او فرمانبردارى کنند.

گروه دیگرى مى‏گویند: ولایت فقیه با حفظ جنبه‏هاى فقهى‏اش از جایگاه بلندترى بر خوردار است و از مسایل کلامى است و جزء اعتقادات محسوب مى‏شود; خداوند براساس ضرورت حفظ نظام اجتماعى بشر و وجوب هدایت جوامع بشرى در عصر غیبت، منصب امامت و ولایت معصومین: را براى فقهاى واجد شرایط قرار داده و آن‏ها را از سوى امامان معصوم: منصوب به نصب عام کرده است و مردم علاوه بر التزام عملى به فرامین او باید اعتقاد قلبى هم به ولایت آنان داشته باشند.

لذا اگر کسى ولایت، حکومت و فرامین ولى‏فقیه واجد شرایط رهبرى منصوب از جانب امام معصوم علیه السلام را گردن ننهاده و انکار کند مصداق این حدیث امام صادق علیه السلام مى‏شود که:

رد و انکار حکم حاکم اسلامى رد و انکار ماست و رد و انکار ما، رد و انکار بر خدا است که در حد شرک به خداست.

ثمره مهم دیگرى که بر این بحث مترتب است این است که اگر موضوع ولایت‏فقیه تنها یک مساله فقهى باشد در ردیف افعال مکلفین قرار مى‏گیرد و انتخاب آن از وظایف مردم است; در حالى‏که اگر مساله کلامى باشد فعل‏الله محسوب شده و خداوند، ولى‏فقیه واجد شرایط را همچون اولیاى معصوم خویش به مقام ولایت -به نصب عام- منصوب مى‏کند در این صورت نقش مردم تطبیق شرایط تعیین شده بر فرد واجد شرایط و تحقق بخشیدن به حکومت و حاکمیتش از راه آراى خویش است نه مشروعیت‏بخشیدن به ولایت او.

روشن‏ترین گواه و قرینه بر جایگاه کلامى و اعتقادى اصل ولایت‏فقیه، تفکرى است که امام خمینى قدس‏سره، انقلاب اسلامى را بر آن اساس استوار ساخت. مردم انقلابى و مؤمن پیرو امام نیز از امامت او بوى خوش امامت معصومین: را استشمام کردند.

براساس همین تفکر، امت انقلابى ایران، با اقتدا به امام خویش دست از جان و مال و فرزند خویش شستند و با اهداى صدها هزار شهید و جانباز و مفقودالاثر در طول دوران انقلاب و جنگ تحمیلى نظام خویش را حراست کردند.

براى رفع هرگونه شبهه، یادآور مى‏شویم که ولایت‏فقیه همانند بسیارى از مسایل کلامى دیگر، از اصول دین و مذهب به شمار نمى‏آید.

آیا ولایت، وکالت است

ولایت‏فقیه از دیدگاه اسلام و قرآن وکالت و نیابت از سوى مردم نیست. یعنى، تنها مردم نیستند که با انتخاب و گزینش خود ولى‏فقیه را بر کرسى حکومت مى‏نشانند، بلکه ولایت‏فقیه در راستاى ولایت معصومین: بوده و مانند ولایت آن بزرگواران عهد و منصبى است الهى و از ولایت و حاکمیت مطلقه ذات اقدس حق تعالى سرچشمه مى‏گیرد.

البته این بدان معنا نیست که مردم در تعیین سرنوشت‏خویش حقى ندارند بلکه حاکى از حساسیت‏سرنوشت مردم نزد اسلام و به خاطر اهتمام و اهمیتى است که اسلام براى سرنوشت انسان‏ها قایل است. ملاک‏ها و معیارهایى که در تشریع دین و ارسال پیامبران هست، اقتضاى گزینش و نصب ولایت‏فقیه را دارد. شارع مقدس همچنان که قانون و برنامه زندگى را براى بشر تشریع مى‏کند، ضوابط و ملاک‏هاى مجریان را نیز تعیین مى‏کند.

در نظام‏هاى حکومتى غیر اسلامى بحث وکالت قابل طرح و اجراست، زیرا در چنین نظام‏هایى قوانین حکومتى را مردم تهیه و تصویب مى‏کنند، این مردمند که حاکم و مجرى قوانین خویش را انتخاب مى‏کنند و او در چارچوب همان قوانین موظف است‏حکومت کند و نظم و امنیت اجتماعى را بر قرار سازد.

آیا ولایت تنها نظارت یا قیومیت است؟

قول به نظارت در واقع پذیرفتن عدم ولایت است زیرا ولایتى که به موعظه محدود باشد، بى‏فایده است و چنانچه از کلیه ابزارها و اهرم‏ها برخوردار باشد محدود به نظارت نخواهد بود. علاوه براین در منابع اسلامى و همچنین قانون اساسى ولایت در مرتبه‏اى بسیار فراتر از نظارت مطرح است.

اما شبهه قیومیت که بدون ارایه کردن استدلال عقلى و نقلى معتبر، پیوسته تکرار مى‏شود، تنها مغالطه‏اى است‏براى مشوش کردن اذهان مردم و نادیده گرفتن و انکار کردن حقیقت و واقعیتى به نام ولایت‏فقیه.

این سخن که ولایت‏به معناى قیمومیت است و قیم و سرپرست محجورین بودن مربوط به اشخاص است نه اکملیت‏سیاسى و کشور دارى، سخن درستى است، ولى از آن اراده باطل شده است، زیرا قایلان به ولایت‏فقیه مى‏گویند ولایت فرزانگان که مظهر ولایت‏خدا، پیامبر صلى الله علیه و آله و امام علیه السلام در جامعه اسلامى براساس موازین احکام، مصالح عقلى و نقلى است، براى فقیه ثابت‏شده است. روشن است این چنین ولایتى از سوى خداوند، در واقع ولایت و حکومت مکتب اسلام و قوانین آن است که در شخصیت‏حقوقى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین: و پس از آن‏ها فقهاى واجد شرایط تجلى پیدا کرده است. مفاهیمى همچون والى، سرپرست، مدیر و مدبر به شخصیت‏حقوقى والى برمى‏گردد نه به شخصیت‏حقیقى او. چه این که خود شخصیت‏حقوقى او هم زیر مجموعه این ولایت است. بنیانگذار جمهورى اسلامى امام خمینى قدس‏سره در این باره فرمودند:

حکومت در اسلام، به مفهوم تبعیت از قانون است و فقط قانون بر جامعه حکم‏فرمایى مى‏کند.

حکومت اسلامى، حکومت قانون الهى بر مردم است. ولایت‏فقیه، ولایت قوانین الهى است و این انقلاب نه حکومت اشخاص و احزاب، بلکه به حکومت‏خدا مى‏اندیشد.

صائم کتوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی