کمیتهها یا گروه تدریس: از وظایف این گروه جذب نیروهای جوان و تازه نفس و فعال برای تحت تعلیم قرار دادن آنها بود. یکی از منابع تغذیه این کمیته، مدارس بود.
عوامل انجمن در مدارس، به ویژه مربیان و معلمان انجمنی که از طریق آموزش و پرورش مشغول کار بودند در بین محصلین جستوجو میکردند و افراد باهوش و با ذکاوت و با استعداد را جذب انجمن میکردند. مقرر شده بود که افراد کاهل در درس و تنبل را جذب نکنند، زیرا محتاج به نیروهای جوان، ساده و باهوشی بدند که در ضمن تحصیلات کلاسیک خود، ظرفیت و کوشش داشته باشند که تحت تعلیمات بیشترین بازدهی را دارا باشند و از طرفی سبب شده بود تا تعداد تحصیلکرده در انجمن زیاد باشد. گروه تدریس سه مرحله داشت عبارت بود از: پایه، ویژه، عالی. قسمت پایه حدود یکسال و حداکثر یکسال و نیم طول میکشید که 7 یا 8 ماه از آن آموزش اصول اعتقادی مانند توحید، نبوت و… بود و سپس آشنایی مختصری با بابیت و بهاییت. در مرحله ویژه، مسائل بهائیت در سطح بالاتری تدریس میشد و افراد، کارهای عملی را آغاز میکردند. البته پس از انقلاب، مواد درسی دیگری به دروس مراحل مختلف افزوده شد و در مجموع درسها عبارت بود از: عربی، احکام، نقد مارکسیسم، مطالعه کتب معرفی شده و تمرین سخنرانی و آیین سخنرانی، عدهای نیز درباره زبان انگلیسی مطالعه میکردند. مرحله سوم، دوره عالی بود و افراد که در دورههای قبل مورد آزمایش قرار گرفته بودند به این مرحله راه پیدا میکردند. مهرهها و مسؤولان انجمن نیز از این گروه انتخاب میشدند. این گروه را به علت اینکه در آن، کتاب "نقد ایقان" تدریس میشد، "گروه نقد ایقان" هم مینامند. ایقان کتابیست در 157 صفحه در اثبات ادعای میرزا علی محمد باب شیرازی مرجع بابیها که توسط میرزا حسنعلی نوری ملقب به بهاء و مرجع بهاییها، در سال 1278 در بغداد نوشته شده است و شیخ حلبی در رد آن کتابی نوشته بود به نام "نقد ایقان" در سه مجلد با قطع بزرگ که هر مجلد آن در حدود 300 صفحه بود. و اما فلسفه گروهبندی درسی دوره مشخص، عبارت بود از اینکه افراد پس از گذراندن یک دوره اگر مخالف با مشی انجمن بودند، کنار میکشیدند یا اینکه شناخته میشدند و حذف میگردیدند و خلاصه دورانی بود برای پالایش مخالفان و ناسازگاران با مشی انجمن که نمیگذاشت آن افراد از مرحله اول یک قدم صعود کنند و بالاتر بروند. البته به نظر میرسد این مشی چندان قطعی و بدون استثناء نبوده است و احتمالاً اگر افرادی دارای استعداد زیادی به نظر میرسیدند این سه مرحله را سریعتر طی میکردند و از نظر جنبههای گزینشی نیز به نظر میرسد خیلی موضوع قاطعی نبوده است و شاید هم اگر افرادی با استعداد به نظر میرسیدند در جلسات دورهی عالی شرکت داده میشدند. زیرا با توجه به این نکته که فقط گذراندن دوره پایه حدود 7 تا 8 ماه طول میکشید. کمیته تحقیق: کمیتهی تحقیق دارای تشکیلاتی بود که اعضای آن به سه دسته تقسیم میشدند. محقق یا جاسوس نوع یک، محقق نوع دو و محقق نوع سه. محقق نوع یک، مأمور بود که با استفاده از شیوههای خاص تعلیم داده شده نزد بهاییها رفته و ادعا کند که قصد دارد، بهاییت را اختیار کند و وارد جرگه آنها شود و آنها نیز جلسات مکرری را با او نشسته و صحبت میکردند. از این راه محققان نوع یک وارد جمعیت بهاییان میشدند. محقق نوع دوم از وظایف و مأموریتهای پیچیدهتری برخوردار بوده که خود محققان نیز نتوانند همدیگر را بشناسند و ارتباطات و ارسال گزارشها نیز از کانال مسؤولان گروهها انجام میپذیرفت و افراد گاه در جلسات خودشان دارای اسم مستعار بودند و گاهی دو محقق در یک محفل از بهاییها، از روی عدم شناخت همدیگر برای هم گزارش ارسال میکردند و این راهی بود برای کنترل خود محققان انجمن. محققن نوع سوم کسانی بودند که از حیث اعمال و رفتار، بهایی میشدند و به شدت از بهاییت دفاع کرده و انجمن را میکوبیدند. کمیته نگارش: اعضای این کمیته درباره کمیتهی نفی بهاییت و دربارهی امام زمان (عج) مطلب مینوشتند. کمیته ارشاد: این کمیته از دو قسمت تشکیل شده بود. قسمت تعقیب و مراقبت، قسمت بحث و مناظره. گروه تعقیب و مراقبت مأموریت داشتند که با استمداد از وسایل نقلیه، منازل بهاییان و افراد آنان و مبتدیهایشان رازیر نظر بگیرند و افراد گروه بحث و مناظره کسانی بودند که به انها روش بحث و مناظره تعلیم و آموزش داده میشد و جزوههایی در این باره، در اختیار آنها قرار میگرفت. کمیته ارتباط با خارج: که در داخل انجمن «وزارت خارجه انجمن» نیز نامیده میشد و با کشورهای هند، انگلستان، آمریکا، استرالیا و برخی کشورهای دیگر ارتباط داشته و در آنجا با دایر کردن شعبههایی فعالیت میکرد. کمیتهی کنفرانس نیز ششمین کمیتهی این انجمن بود و کمیتهی دیگری بعدها با عنوان کمیته نظارت بر مدرسین تشکیل شد. مواضع سیاسی مذهبی انجمن حجتیه مواضع سیاسی انجمن حجتیه از بحثبرانگیزترین مواردیست که مخالفان بسیاری علیه انجمن برانگیخته است. شیخ محمود حلبی که خود از مبارزان در جریان نهضت ملی بود، پس از شکست نهضت ملی ظاهراً به این نتیجه میرسد که باید از سیاست کنارهگیری کرد و یکسره تمام توان خود را صرف مبارزه با بهاییت کند اما در این راه هم به نظر میآید در مواقع بسیاری مجبور به سیاسی کاری بود. اخذ مجوز برای تأسیس و فعالیت انجمن، خود از مواردی بود که نیاز به تأیید حکومت وقت داشت. ایجاد تشکیلات برای مبارزه با بهاییت که در دستگاه حکومت میسر نبود. در کتاب شناخت حزب قاعدین زمان، متن اسنادی از ساواک آورده شده است که دلیلی برای برخی از همکاریهای انجمن با ساواک است. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که انجمن برای ادامه فعالیت خود، مجبور به این همکاری بود و شاید در این مورد، انجمن از اصل تقیه ـ که در موارد بسیاری به اعضای انجمن توصیه میشد، استفاده میکرد. به هر حال آنچه مسلم است این موضوع است که هدف انجمن به هیچ وجه مبارزه با حکومت وقت نبود و علاوه بر آن سبب میشد تا بسیاری از نیروهایی هم که میتوانستند در خط مبارزه با حکومت فعالیت کنند، جذب این انجمن میشدند و از فعالیت علیه انجمن باز میماندند. این موضوعی بود که مخالفت بسیاری از مبارزان را علیه انجمن به همراه داشت. آیتا... هاشمی رفسنجانی در این رابطه میگوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اینها داعیههای خاص اسلامی نداشتند، اختلافاتی که با ما داشتند این بود که ... مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم . . . منجملهکاری که میخواستند بکنند این بود که مثلاً جلوی بهاییها را بگیرند. این همت آنها بود ... و چون آن کار بیخطر بود، خیلیها استقبال میکردند. یعنی جوانها بودند که داخل وجودشان تمایل به خدمات دینی بود، اما چون آن میدان باز بود، میرفتند آنجا و استقبال خطر نمیکردند.» رهبران انجمن به این دلیل که مبارزه را، امر مثبتی میدانستند در برابر فعالیتهایی که علیه حکومت وقت انجام میگرفت، با تردید برخورد میکردند، آقای طیب که خود از مسؤولان سابق انجمن بوده و پس از انقلاب از انجمن خارج شده است در این باره میگوید: «از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور این نهضت، آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد کرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند، خودشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشانند مسؤول این خونها هستندو معتقد بودند که کار صحیح، فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است و نه مبارزه علیه رژیم.» آنچه که مسلم است این است که هیچکس با مبارزه با بهاییت مخالف نبود. اختلاف مبارزان و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان نظرگاههای وسیعتری داشتند. آنها معتقد بودند که بهاییت زیرمجموعهای از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهاییت هم خود به خود از بین خواهد رفت اما انجمن تنها نظر به مبارزه با بهاییت داشت. علاوه بر آن دیدگاههای مذهبی انجمن هم منطبق بر این نظر بود که حکومت اسلامی تنها با ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) میسر است ولی گروهی از مبارزان اسلامگرا با این نظر مخالف بودند. پس از پیروزی انقلاب انجمن حجتیه اعلام کرد که همراه با مردم در جهت اهداف انقلاب اسلامی فعالیت خواهد کرد اما عملاً چنین چیزی میسر نشد. به نظر میآید اختلافهای سیاسی و عقیدتی که از سالهای پیش از پیروزی انقلاب، میان اهداف انجمن و خط مبارزه وجود داشت مانع از آن همگرایی میشد. به خصوص که پس از انقلاب، انجمن درصدد اشغال مسؤولیتها و پستهایی در وزارت اطلاعات و وزارت آموزش و پرورش بود که با مخالفت بسیاری از مسؤولان روبرو شد. شهید رجایی در زمانی که تصدی وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشت اعلام کرد: «من انجمنیها را نمیپذیرم و اینها را ما راهشان نمیدهیم.» تعطیلی فعالیتهای انجمن حجتیه: با بالا گرفتن اختلافها میان انجمن حجتیه و پارهای ازسران نظام و ارگانها و نهادها، امام خمینی (ره) در روز سهشنبه 21 تیرماه 1362 در سخنانی فرمود: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذاریدکه معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چه میآید؟ حضرت صاحب میآید که معصیت را بردارد. ما معصیت میکنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمانید، و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.» در پی این سخنان، چند روز بعد در اول مرداد 1362، انجمن با صدور اعلامیهای کلیه جلسات و فعالیتها و برنامههای علنی خود را تعطیل اعلام کرد و به فعالیتهای پنهان و غیررسمی روی آورد. در قسمتی از این بیانیه آمد: در پی این سفارش (سخنان امام خمینی (ره) شایع شد که طرف خطاب و امر مبارک، این انجمن است. اگرچه به هیچ وجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بیان فوق نیافته و نمییابیم و در ایام گذشته، به خصوص از زمانی که حضرت ایشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام (ع)، این خدمات دینی و فرهنگی را تأیید فرموده بودند هیچ دلیل روشن و شاهد مسلمی که دلالت بر صلاحدید معظمله به تعطیل انجمن نماید در دست نبود، معذالک در مقام استفسار برآمدیم. البته تماس مستقیم میسر نگشت، لکن با تحقیق از مجاری ممکنه و شخصیتهای محترمه مؤثقه و بنا به قراین کافیه محرز شد که مخاطب امر معظمله، این انجمن میباشد لذا موضوع توسط مسؤولان انجمن به عرض مؤسس معظم و استاد مکرم حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حلبی «دامت برکاته» رسید، فرمودند: "در چنین حالتی، وظیفهی شرعی در ادامه فعالیت نیست، کلیه جلسهها و برنامهها باید تعطیل شود." علیهذا همانگونه که بارها تصریح کرده بودیم، براساس عقیدهی دینی و تکلیف شرعی خود تبعیت و ممانعت از سوءاستفادهی دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و دفع غرضورزی دشمنان اسلام را برای ادامه فعالیت و خدمت مقدم دانسته، اعلام میداریم که از این تاریخ، تمامی جلسهها و خدمات انجمن تعطیل میباشد و هیچکس مجاز نیست تحت عنوان این انجمن، کوچکترین فعالیتی کند و اظهار نظر یا عملی مغایر تعطیل نماید که یقیناً در پیشگاه خدای متعال و امام زمان سلاما... علیه مسؤول خواهد بود...». پس از تعطیلی انجمن نیز نظرات گوناگونی در این باره مطرح شد. عدهای با اغراق سعی در بزرگنمایی قدرت انجمن و فعالیتهای مخفی این انجمن دارند. عدهای برعکس معتقدند که پس از اعلامیه، انجمن حقیقتاً به آخر خط رسید و عدهای دیگر نیز معتقدند که انجمن هنوز هم فعالیتهایی دارد، ولی نه به شکل و قدرت سابق؛ اما چنین نیست که کاملاً از بین رفته باشد. به خصوص که در اساسنامهی انجمن به صراحت ذکر شده است: «هدف انجمن، ثابت و تاز مان ظهور حضرت بقیه الاعظم امام زمان ارواحنا فداه لا یتغیر خواهد بود اما برنامههای آن با توجه به شرایط و نیاز جامعه و براساس حفظ هدف کلی و تغییر یا تعمیم مییابد...». نکتهی اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست همپا و همراه با تحولات جامعه، خود را متحول سازد. این عقبماندگی از سیر تطورات و تغییرات اجتماعی، سیاسی به ویژه خود را در زمان شکلگیری، گسترش و پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد. گردانندگان انجمن حجتیه با پافشاری بر مواضع پیشین خود، نه تنها موفق به درک فلسفهی انقلاب اسلامی و دیدگاههای حضرت امام (ره) نشدند، بلکه در نهایت از امواج جامعه جدا افتادند و دور ماندند. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام خمینی (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاههای فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دههی پیش از پیروی از انقلاب اسلامی شکل داده بود.
منابع: ـ باقی، عمادالدین ـ شناخت حزب قاعدین/ ـ نوذری، عزتاله ـ تاریخ احزاب ایران/ ـ روحانی، حمید ـ نهضت روحانیون/ ـ هاشمی رفسنجانی ـ سلسله مصاحبهها در مجله عروهالوثقی/ ـ مدنی، سیدجلالالدین ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران جلد 2