سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت

بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است

سنگر اندیشه و بصیرت
بسم رب الشهدا
سلام بر همه ی جویندگان فهم و بصیرت.....بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است «آنهایی که دور و بر امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلی بصیرت به خرج دادند که بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل کرده‌ام که فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق » . در درجه اول، بصیرت لازم است. معلوم است که با وجود چنین درگیری‌هایی، مشکلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن کج‌رفتارهایی که با تکیه بر ادعای اسلام، با امیرالمؤمنین می‌جنگیدند و حرف‌های غلط می‌زدند.» مقام معظم رهبری
بصیرت دهی وآگاهی بخشی یکی ازمهمترین واساسی ترین راهکار مبارزه با جنگ نرم دشمن است.... لطفا با نظرات و انتقادات خودتان من را در پیشبرد و حفظ این سنگر یاری نمایید.....
Instagram@ali.saem.katoom

نویسندگان
آخرین نظرات

۱۹۱ مطلب توسط «صائم کتوم» ثبت شده است

یکى از خطبا و وعّاظ مى نویسد:
چند سال قبل یک دوست جوان و مؤمن نزد من آمد و حاجت حل نشده اى را مطرح کرد.
او گفت: چندى قبل قصد ازدواج کردم، لیکن هر بار با مشکلات و سختی هایى مواجه شدم.
به او گفتم : چون شما نزد کسانى رفته اى که در شأن و مقامت نیستند.
گفت: چنین نیست، و اگر باور نمى کنید شما برایم پا پیش گذار و از یک خانواده در شأن و مقام من برایم خواستگارى کن.
نزد دوستم رفتم که مطمئن بودم به من پاسخ مثبت مى دهد، از او دخترش را براى این جوان مؤمن خواستم، در ابتدا موافقت کرد، و بعد از مدتى گفت : مى خواهم استخاره کنم، و متأسفانه پاسخ منفى داد.
این ماجرا مرا بسیار اندوهگین کرد و دوستم به من گفت : دیدى حق با من بود؟
به او گفتم : خودت را ناراحت نکن، براى برطرف شدن مشکلات بعد از اداى نماز صبح و تعقیبات آن زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
شروع به خواندن زیارت کرد، در روز بیست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد یکى از خانواده ها رفتم، و موافقت کردند. آنها و من در نهایت رضایت به سر مى بریم و امروز عصر مراسم خواستگارى برگزار مى شود، مى خواهم شما یکى از شاهدان آن باشید.
به او گفتم : پس سیزده روز باقى مانده را فراموش نکن، شما زندگى مشترک خود را به برکت زیارت عاشورا آغاز کردى، و در هر زمانى که با مشکلى در زندگى مواجه شدى براى برطرف شدن آن به زیارت عاشورا متوسل ش، انشاءاللّه حاجت تو بر آورده شود.

داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا و تربت سید الشهدا علیه السلام
مؤلف: حیدر قنبرى
صائم کتوم
قدس آنلاین:واقعه محرم سال 61 و آنچه بر امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش رفت واقعه ای سوزناک است که آسمانیان و زمینیان را تا قیامت در اندوه فروبرده است.

هریک از ائمه طاهرین توصیفی از این واقعه و شخصیت والای امام حسین علیه السلام ارایه کرده اند.

از آن جمله امام رضا علیه السلام می فرمایند:

...محرم ماهی بود که اهل جاهلیت در زمان گذشته ،ظلم و قتال را در این ماه حرام می دانستند برای حرمت این ماه ؛

پس این امت حرمت این ماه را نشناختند و حرمت پیغمبر خود را ندانستند

و در این ماه با ذریة پیغمبر خود قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموالشان را به غارت بردند پس خدانیامرزد ایشان را هرگز

...اگر گریه می کنی برای چیزی پس گریه کن برای حسین بن علی علیهما السلام که او را مانند گوسفند ذبح کردندو او را با هیجده نفر از اهل بیت او شهید کردندکه هیچیک را در روی زمین شبیه و مانندی نبود

و به تحقیق گریستندبرای شهادت او آسمان های هفتگانه و زمین ها

و به تحقیق که چهار هزار ملک برای نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند چون به زمین رسیدند آن حضرت شهید شده بود

پس ایشان پیوسته نزد قبر آن حضرت هستند ژولید مو گرد آلود تا وقتی که حضرت قائم آل محمد (ص)ظاهر شود ،پس از یاوران آن حضرت خواهند بود و در وقت جنگ شعار ایشان اینکلمه خواهد بود:

"یا لثارات الحسین علیه السلام"

منتهی الامال ج1 باب پنجم
صائم کتوم

ماه محرم از زبان امام رضا(ع)


ریان ابن شبیب روایت کرده که من روز اول محرم خدمت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) رسیدم. حضرت فرمودند: ای پسر شبیب آیا امروز را روزه گرفته‌ای؟ عرض کردم نه یابن رسول الله! فرمودند: امروز روزی است که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا فرزندی پاک به من مرحمت بفرما، همانا تو دعای بندگان را می شنوی. حق تعالی دعای او را مستجاب فرمود، درحالی که حضرت زکریا در محراب بود به ملائکه فرمود: او را ندا کرده گفتند خدا بشارت می‌دهد تو را به یحیی، پس هرکه امروز را روزه بدارد و سپس دعا کند دعای او مستجاب می‌گردد چنان که دعای زکریا(ع) مستجاب گردید.

محرم ماهی بود که حتی اعراب جاهلیت قتال در آن را حرام می دانستند

سپس حضرت رضا(ع) فرمودند: ای پسرشبیب! محرم ماهی بود که اهل جاهلیت در زمان گذشته ظلم و قتال را در این ماه حرام می‌دانستند برای احترام این ماه، نام این ماه محرم الحرام است. پس این امت حرمت این ماه را نشناختند، حرمت پیامبرخدا را ندانستند، در این ماه با ذریه پیامبر قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموالشان را به غارت بردند پس خدا اینها را هرگز نیامرزد. سپس فرمود: ای پسرشبیب اگرگریه می کنی برای حسین بن علی بن ابی طالب(ع) گریه کن که او را مانند گوسفندی ذبح کردند و با هجده نفر از اهل بیتش شهید نمودند درحالی که هیچ یک ازآنها در روی زمین شبیه و مانندی نداشتند.
سپس حضرت فرمودند: به تحقیق گریستند برای شهادت حسین(ع) آسمان های هفتگانه و زمین ها. به تحقیق چهار هزار ملک برای نصرت و یاری حضرت حسین(ع) اجازه خواستند تا به زمین بیایند و آمدند اما آن هنگام که رسیدند امر شهادت تمام شده بود. این چهار هزار ملک مأموریت پیدا کردند در کنار قبر آن حضرت باشند، شب و روز پیوسته با موی ژولیده، گرد آلود و غبار گرفته مشغول عزاداری هستند تا ظهور حضرت مهدی«عج » و تا وقتی که حضرت ظهور کند. پس این چهار هزار ملک از یاوران حضرت مهدی(ع) هستند و شعارشان در هنگام نبرد «یا لثارات الحسین ع» است، یعنی ما خون خواهی از ابی عبدالله می‌کنیم.

اگر گریه می کنی بر حسین(ع) گریه کن که ...

صائم کتوم

مجلسى که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام برپا شد:

مجلس اول ؛ مجلس رسول خدا صلى الله علیه وآله در مدینه است که آن حضرت به شیوه خاصى مرثیه خوان بودند و شنونده ام سلمه بود. این مطلب در روایتى از ابن عباس آمده است . ابن عباس گفته است : من در خانه ام در حال استراحت بودم که صداى ناله و فریاد بلندى را از خانه ام سلمه همسر پیامبر صلى الله علیه وآله شنیدم . خارج شدم و کسى مرا به خانه او راهنمایى کرد. مرد و زن اهل مدینه هم رو به سوى آن خانه آوردند. وقتى به آنجا رسیدم ، گفتم : با ام المؤ منین ! چه شده است ، چرا ناله و استغاثه مى کنى ؟ جواب مرا نداد. به طرف زنان بنى هاشم رفت و گفت : اى دختران عبدالمطلب ! جمع شوید به همراه من گریه کنید. به خدا سوگند سید و سرور شما و سید جوانان اهل بهشت کشته شد. به خدا سوگند سبط پیامبر خدا و ریحانه او، حسین علیه السلام کشته شد.
گفتم : یا ام المؤ منین ! از کجا دانستى ؟ گفت : همین الان پیامبر خدا صلى الله علیه وآله را در خواب دیدم و سر مبارکشان خاک آلود مى باشد. در این باره از او سؤ ال کردم . فرمود: فرزندم حسین و اهل بیت او امروز کشته شدند و من آنها را دفن کردم و همین الان از این کار فارغ شدم .
در روایت دیگرى آمده است که ام سلمه گفت : پیامبر خدا را دیدم که اثر خاک بر سر و محاسنش وجود داشت . پرسیدم ، چه شده است ؟ فرمود: مردم بر فرزندم هجوم بردند و او را کشتند. من خودم او را دیدم که کشته شد. ام سلمه گفت : بدنم به لرزه افتاد، برخاستم و به داخل آن خانه رفتم ، نمى توانستم فکر کنم . چشمم به تربت حسین علیه السلام افتاد که جبرئیل علیه السلام آن را از کربلا آورد و گفت :

صائم کتوم

در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.
پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»
قاضی: بپرس
شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»
آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟

صائم کتوم

شیطان کهنه کاری به نام «وسواس خناس» گفت: پیشنهاد من این است که فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوهای طولانی آلوده کنیم.



از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: وقتی این آیه «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ
یَعْلَمُونَ» ( و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏اند با
آنکه می ‏دانند[که گناه است] پافشارى نمى ‏کنند.)، بر پیامبر (ص) نازل شد، ابلیس سخت ناراحت شد و بالای کوهی به نام ثور رفت وآژیر خطرش بلند شد و همه یارانش را به انجمن خود دعوت کرد،
همه بچه شیطان ها جمع شدند؛ ابلیس نزول آیات فوق را به اطلاع آنها رساند و اظهار نگرانی کرد و از آنها کمک خواست .

صائم کتوم

با آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و استقرار دانشجویان شهرستانی در خوابگاه‌ها بازار گفت‌و‌گو و جست‌وجو درباره حکم نماز و روزه دانشجویان داغ شده است.


با آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و استقرار دانشجویان شهرستانی در خوابگاه‌ها بازار گفت‌و‌گو و جست‌وجو درباره حکم نماز و روزه دانشجویان داغ شده است.
با توجه به اهمیت مسئله، اختلاف فتوای مراجع در خصوص آن و نیاز مبرم دانشجویان به آن، پس از جمع آوری پرسش‌های رایج در این باره طی تماس با دفاتر مراجع عظام، پاسخ سوالات را جویا شدیم.
سوال: حکم نماز و روزه دانشجوی مسافر، در سفر اول چگونه است؟

صائم کتوم

یکی از واجباتی که اسلام توجه خاصی به آن دارد وهیچ گونه سستی درمورد آن مورد قبول نیست مسئله نماز است.

یکی از واجباتی که اسلام توجه خاصی به آن دارد وهیچ گونه سستی درمورد آن مورد قبول نیست مسئله نماز است به طوری که گا هی تارک آن در ردیف کفار قرار می گیرد حضرت صادق علیه السلام در حدیثی می فرماید :
عن الإمامُ الصّادقُ علیه‏السلام لَمّا سُئلَ عن عِلَّةِ تَسمِیَةِ تارِکِ الصَّلاةِ کافِرا دونَ الزّانى: لأِنَّ الزانیَ وما أشبَهَهُ إنَّما یَعمَلُ ذلکَ لِمَکانِ الشَّهوَةِ لأ نّها تَغلِبُهُ ، وتارِکَ الصَّلاةِ لا یَترُکُها إلاّ استِخفافا بها .
امام صادق علیه‏السلام - در پاسخ به این پرسش که چرا بى ‏نماز ، کافر خوانده مى ‏شود اما زناکار ، نه- : چون کسى که زنا و امثال این کار را مى‏ کند بر اثر غلبه شهوت دست به این کارها مى ‏زند امّا بى ‏نماز ، نماز را ترک نمى‏ کند ، مگر از روى سبک شمردن و بى‏ اعتنایى بدان .
علل الشرائع : 339 / 1 منتخب میزان الحکمة : 328 از این روایت میزان توجه ونگاه دین به ارزش نماز استفاده می شود که کوچک ترین بی توجهی به نماز مورد قبول نیست البته هرگز اینگونه روایات دلیلی بر کا هش یا بی توجی دین به مسئله وگناه کبیره زنا نمی شود بلکه هردو این گناه ها در نزد خداوند مذموم ومورد عقاب هستند ولی گاهی برای نشان دادن شدت عذاب و قبح برخی ا عمال به معاصی دیگر در مقامقیاس توجه می شود.

صائم کتوم

پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم
دین برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.

بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر
رد و بدل شد؛

پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه
سوال بنده پاسخ دهی؟

معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان
خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا.

پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال
من پاسخ بدهند!


معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا
جواب میدهم.

پسربچه: سه سوال دارم،
سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن
را به من نشان بده؟

سؤال دوم: قضا و قدر
چیست؟

سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی
او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد
گذاشت!

صائم کتوم

شکی نیست که این نشئه، دار تزاحم و تمانع است و در مسیر زندگی انسان مشکلات و کم و کاستی‌ها و بیماری‌هایی ....به وجود می‌آید. آنچه دارای اهمیت است موضع‌گیری خاص انسان در قبال این نوع بلایا می‌باشد.

عکس العمل مثبت در مقابل این امور می‌تواند در قالب توکل، صبر، رضا، و تسلیم جلوه گر باشد و در هریک از این مقامات آرامش ویژه‌ای برای واجدین آن وجود دارد و چون در بین این مقامات معنوی، مقام تسلیم بالاترین مرحله است، آرامش کسی که در این مقام است از همه بالاتر است.

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی[1]

حضرت علامه حسن زاده آملی در مورد فرق بین توکل و رضا و تسلیم می‌فرمایند: توکل عبارتست از اینکه قدرت انسان مستغرق و فانی در قدرت حق تعالی شود، همان‌طوریکه مقام رضا عبارتست از اینکه اراده انسان مستغرق و فانی در اراده حق تعالی شود. و مقام تسلیم عبارتست از اینکه علم انسان مستغرق و فانی در علم حق تعالی شود[2] در مقام توکل شخص برای خود اراده و قدرتی می‌بیند ،لکن اراده و قدرتش را تقویض به وکیل می‌نماید. اما در مقام رضا، شخص راضی برای خود اراده و قدرتی نمی‌بیند و آنچه از حق تعالی صادر می‌شود موجب خشنودی اوست و در مقابل تلخیها و سختیها که لازمه زندگی در این دار طبیعت است هرگز احساس نارضایتی ندارد و با خشنودی و رضایت کامل تحمل می‌کند و آرامش خاصی در قلب خود نسبت به این نوع رنجها دارد. و زبان حال و قالش این است‌:

صائم کتوم

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد.
دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
صائم کتوم

ساعت ۹ شب بود. سه تا هلی‌کوپتر عراقی اومدن و از این تپه رد شدن. از طرفی هم خبر رسید که نیروهای عراقی مشغول پیش‌روی هستن. همونجا فهمیدم این هلی‌کوپترا اومدن که نیرو پیاده کنن و شهر رو محاصره کنن برای همین با بچه‌ها دویدیم سمت اولین هلی‌کوپتر که پشت تپه نشسته بود.
از توی شیارها می‌دویدم و بچه‌ها به دنبال من بودن. توی اون تاریکی یکدفعه با کماندوهای عراقی که از هلی‌کوپتر پیاده شده بودن روبرو شدیم. سریع اسلحه رو به سمت اونها گرفتیم و جلو رفتیم. بدون درگیری همه اون کماندوها را اسیر گرفتیم. بعد به سمت هلی‌کوپتر اونا شلیک کردیم. ولی فرار کرد. هلی‌کوپترهای دیگه هم قبل از پیاده کردن نیرو از منطقه دور شدن. اما جالب این بود که وقتی به کماندوها رسیدیم فرمانده اونا اسلحه خودش رو انداخت. بعد جمله‌ای به زبان عربی گفت که نیروهایش سریع تسلیم شدن».
ابراهیم می‌گفت: «روز بعد به سراغ اون فرمانده عراقی رفتم و گفتم به نیروهات چی گفتی که سریع تسلیم شدن» اون عراقی که دیگه ترسش ریخته بود و می‌دونست کاری با او نداریم گفت:‌
« به ما خبر داده بودن که شماها قراره از شهر خارج بشین و سربازا جای شما رو بگیرن. اما وقتی چهره شما رو توی اون تاریکی دیدم به نیروهام گفتم تسلیم شین! ریشوها هنوز هستن!! ».

صائم کتوم

چفیه یه بسیجی که گم می شد...داد میزد: آی (حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک، کلاه، کمر بند، شال، جانماز، سایه بون، جانونی...) همه چیزمو بردن!!!!!!!
شادی ارواح طیبه شهدایی که از این دنیا جز پلاک و چفیه ای نداشتند.... و انها را هم گذاشتند و رفتند ... صلوات
عکس: شهید گمنام تفحص شده، پاییز 85، معراج شهدای اهواز

This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 720x480 and weights 57KB.
صائم کتوم
هفتگانه های جمهوریت: از فرار بنی صدر، شهادت رجایی، ریاست مادام العمر هاشمی، لوایح دوقلو خاتمی و بهار احمدی نژاد تا آمدن روحانی با کلید

 در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ امور کشور باید به‏ اتکاء آراء عمومی‏ اداره‏ شود به همین منظور انتخاب‏ رئیس‏ جمهور، نمایندگان‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏، اعضاء‏ شوراها و نظایر اینها از طریق برگزاری انتخابات معین‏ می‌گردد .بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، پس‏ از مقام‏ رهبری‏ رئیس‏ جمهور عالی‌ترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور است‏ و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیماً به‏ رهبری‏ مربوط می‌شود ، برعهده‏ دارد.

رئیس جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد : ایرانی‌الاصل ، تابع ایران ‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی ‏، مؤمن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور .

رئیس جمهور با اکثریت‏ مطلق‏ آراء شرکت‏ کنندگان‏ و برای‏ مدت‏ چهار سال‏ ‏ انتخاب‏ می‌شود و انتخاب‏ مجدد او به‏ صورت‏ متوالی‏ تنها برای‏ یک‏ دوره‏ بلامانع است‏ .

مردم ایران در طول یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری حدودا 253 میلیون رای به صندوق‌ها انداختند که بیشترین مشارکت مردم در انتخابات دهم  ، با مشارکت 85 درصدی مردم رقم خورد.

از میان همه ی نامزدهای پست ریاست‌جمهوری تا کنون 7 نفر توانسته اند اکثریت مطلق آراء  مردم را کسب کنند . پس از بنی صدر که نخستین رئیس جمهور بعد پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می رود به ترتیب محمد علی رجایی ، آیت الله سید علی خامنه ای ، علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد عهده دار این عنوان  شدند و هم اکنون نیز حسن روحانی سکان قوه مجریه را در دست دارد

صائم کتوم


علامه جعفری تعریف میکردبه نقل از دوستانش که تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم.
یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد یه دفه دیدم داره میره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟

روشو که برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت:«خیلی خری»حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه.

زنه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش می کنم گفتش «نه فقط خودت ، پدر و مادر و جدو آبادتم خرند».

علامه میگن این داستانو برای مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می خندید.
صائم کتوم


نقل شده است که شخصی به نام سید علی در سامرا زندگى می
کرد. او از شیعیان عجم (غیر عرب) که می خواستند وارد حرم امام هادی(علیه السّلام)و
امام حسن عسکری (علیه السّلام) شوند، یک ریال میگرفت و برای این که بفهمد کدام یک
از زائران پول داده است، ساق پای کسانی را که پول می دادند مهر می کرد. روزی سید
علی جلوی صحن مقدس نثسته بود و سه نفر از ملازمان او هم ایستاده بودند، او هم چوب
بزرگی را جلوی خودگذاشته بود.


از قضا قافله ای از زائران غیر عرب برای زیارت آمده بودند و او پاى آن
ها را مهر می کرد و پول می گرفت.

صائم کتوم

رهبر معظم انقلاب: اگر بنده حقایق نحوه زندگی خودم را بگویم میترسم کسی باور
نکند...





زندگی مقام معظم رهبری به روایت آشنایان
آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای است از اظهارنظرهای شخصیت‌های مختلف دربارة
زندگی رهبر انقلاب. کسی که پیشتر در خصوص سال‌های آغازین زندگی‌اش این چنین تعریف
می‌کرد: «پدرم روحانی معروفی بود اما خیلی پارسا و گوشه گیر... زندگی ما به سختی
می‌گذشت. من یادم هست شب‌هایی اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با
زحمت برای ما شام تهیه می‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

حجت‌الاسلام سیدعلی اکبری:
«ما زمانی خدمت ایشان
رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزل‌شان و وضیعت
زندگی‌شان فیلم‌برداری کنیم، تا مردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که
ایشان چگونه زندگی می‌کنند. آقا فرمودند: اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید
می‌ترسم خیلی‌ها باور نکنند.»

سردار سیدرحیم
صفوی:

«روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم،
بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظم‌له با مهربانی به من
فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی
می‌دانستم، خدمت‌شان عرض کردم: اسباب زحمت می‌شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه،
بمانید؛ هرچه هست با هم می‌خوریم. وقتی‌که سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم
شام چیزی جز املت ساده نیست.»

صائم کتوم

         

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می آ ید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که درد هایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست فرشتگان چشم به لب ها یش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست ". گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام ، تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آن گاه تو از کمین مار پر گشودی گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود .خدا گفت : و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی

. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

 

صائم کتوم
سروده زیر غزلی از حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای (مدظله العالی) می‌باشد که در زیر می‌خوانید:
 
 
 
"امید رستن"


 
 
 
 
حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا
ساقی! ز پا فتاده شدم، جام ده مرا
فرسوده دل ز مشغله‌ی جسم و جان، بیا
بستان ز خود، فراغت ایام ده مرا
 
رزف مرا، حواله به نامحرمان مکن
 
از دست خویش، باده‌ی گلفام ده مرا
 
بوی گلی، مشام مرا تازه می‌کند
 
ای گلعذار! بوسه به پیغام ده مرا
عمرم برفت و حسرت مستی ز دل نرفت
عمری دگر ز معجزه‌ی جام ده مرا
ای عشق! شعله بر دل پر آرزو بزن
چندی رهایی از هوس خام ده مرا
 
جانم بگیر و جام می از دست من مگیر
 
ای مدعی هر آنچه دهی، جام ده مرا
 
مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید
 
یا رب! امید رستن از این دام ده مرا
 
بشکفت غنچه دلم ای باد نو بهار
 
خندان دلی بسان "امین" وام ده مرا
(شعری از امام خامنه‌ای)
صائم کتوم

مرد عرب نگران بود............

نزد رسول گرامی اسلام آمد

عرض کرد اکنون حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است
من و همسرم هر دو سفید پوستیم
بچه ی ما سیاه به دنیا آمده است
در طول این دو سال نگران نبودم که این پسر فرزند من نباشد
اما کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت :
همسرت به تو خیانت کرده است
و این پسر ، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است
اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است
نکند که همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر ، فرزند من نباشد .
رسول گرامی اسلام فرمودند :

صائم کتوم