در آمد در سالهای اخیر، رواج پدیده اوهام و خرافه، رونق بازار عرفانهای مجازی و معنویتهای فانتزی، گسترش طریقتهای منهای شریعت، رشد شبه عرفانهای ژلهای با انواع طعمهای شهوت، شهرت و ثروت و گرمی بازار مکاره مدعیان دروغین، به ویژه متمهدین، رشد فزاینده و البته نگران کنندهای یافته است. روزی نیست مگر آنکه از یک سو، نفیر گوسالهای سامری به گوش میخورد و خواه ناخواه با ادعاهای گزاف چند کلّاش نظر کرده و مدعی خود خوانده مواجه میشویم؛ تا آنجا که کسی به مطایبه گفت: هر چند روزی، یک امام زمان نو ظهور به اوین میآورند!
جواهر فروشان به کنجی خموش
چه گرم است بازار شلغم فروش!
البته باید اذعان نمود که این روند، مختص به ایران و یا کشورهای اسلامی نیست، بلکه گرایش به معنویتهای مجازی در مغرب زمین نیز، رونق گرفته است؛ چراکه معنویت، گمشده دنیای معاصر است. واقعیتی به نام "خلاء معنویت "، علی رغم احساس شدید تشنگی انسان معاصر به حقایق ماورای طبیعت، هم دست قدرتهای سیاست پیشه را برای بهره برداری از این خلاء باز مینهد و هم تشبث به هر حشیش و یا سیرابی با هر سرابی را برای این انسان حیران توجیه میکند. آری، نسل تشنه معنویت، عطش خود را با سرابهای عرفان نما فرو مینشاند.
در بازار گرم مدعیان، بنجلهای خرافه و عرفانهای بدلی، فرصت عرضه مییابند و این سیکل عرضه و تقاضا تا همواره وجود "جهل " و "ظلم "، در جهان ادامه خواهد داشت. میلتون، پرکارترین محقق در حوزة جامعهشناسی ادیان نوپدید، مینویسد: "بیش از دو هزار فرقة معنویتگرا در آمریکا و بیش از دوهزار جریان معنویتجو در اروپا هست که درصد کمی از آنها مشترکند. " 2
جنگ نرم افزاری، فاز سوم رویارویی
حقیقت آن است که جریانهای به ظاهر معنویت گرا، چه در قالب فردی و یا گروهی و چه از نوع سنتی ـ مانند تصوف ـ و چه از نوع وارداتی آن ـ مانند عرفانهای غربی و شرقی ـ در "فاز سوم " رویارویی استکبار جهانی با انقلاب نوپای اسلامی، احیا و روانه میدان کارزار با بنیانهای عقلانی و اعتقادی آن شده اند. در فاز اول، دامن زدن به اختلافات قومی و هدایت و حمایت از فعالیتهای استقلال طلبانه اقوام غرب و جنوب ایران، و در فاز دوم، "جنگ گرم/ سخت افزاری " در دستور کار دشمنان قرار داشت که عاقبت از این حربهها طرفی نبستند.
همزمان با تناوری و برومندی درخت جوان انقلاب اسلامی، حربههای دشمنان نیز ظریف تر و البته سهمگین تر میشد. "تهاجم فرهنگی " بلافاصله پس از پایان جنگ تحمیلی و در آغاز دهه دوم انقلاب، به عنوان فاز سوم پیکار غرب، به کار گرفته شد و بدین ترتیب "جنگ سرد/ نرم افزاری " همه جانبهای که دو دهه به درازا انجامید، آغاز شد. اول بار، رهبر بیدار انقلاب، تغییر تاکتیکی جبهه دشمن را به درستی تشخیص داده و اعلام خطر نمود؛ اما تأسف برانگیزترین فصل داستان، عدم اعتقاد متولیان رسمی فرهنگی آن سالیان کشور به "تهاجم فرهنگی " بود. دشمن علی رغم هشدارهای مکرر دیدهبان بیدار نظام مبنی بر هشیاری در مقابل "تهاجم فرهنگی "، "شبیخون فرهنگی " و بلکه "نسل کشی فرهنگی "، همچنان و بدون هیچ مانعی به جلو میتاخت.
در این فاز، دشمن دریافت که به جای جبهه گیری علنی، رویاروی بنیانهای نظام، باید چون موریانه در جان آن بنیادهای عقلی و عقیدتی رخنه کند و با حربه شبه مذهب، به جنگ مذهب رود.
مسخ محتوای دین، بی رنگ و بو کردن اعتقادات مذهبی، حیرانی و سرگردانی انسان معاصر، رهایی انسان سرگشته در برهوت خلسههای مجازی،...، هدف عمده این نوع تهاجم بوده است. البته "جنگ روانی " دشمن به عنوان مکمل آن در این دو دهه، هرگز فراموش نگشت.
مهدویت و دشمنان آن
"نماد سرخ عاشورا " و "نگاه سبز انتظار " در همیشه تاریخ اسلامی، مولفههای اصلی حیات و پویایی تشیع بوده اند؛ و بدیهی است که دشمن در میدان پیکار با تفکر شیعی، این دو پایه اساسی را در تیررس مستقیم شلیک خود قرار دهد. البته "موعودگرایی " به عنوان نقطه تعامل و اشتراک تمام ادیان آسمانی، در جهان غرب نیز با آسیبهای جدی، دست به گریبان است. مباحث "آخرالزمانی "، "آرماگدون " و "پایان تاریخ "، هر روز در مغرب زمین گرم تر و البته بحرانی تر میشوند. تنها میتوان با سیری گذرا بر سیمای منجی در سینمای غرب، عمق فاجعه را دریافت.
رواج پدیده متمهدین، به رغم اثبات حقیقت زنده "انتظار "، نشان از وارد شدن آسیبهای جدی بر پیکره این آرزوی دیرینه دینی دارد. حقیقت آن است که هم وجوه سه گانه "عقلی "، "قلبی/احساسی " و "عینی " فرهنگ مهدویت، در معرض هجمه دشمنان قرار گرفته و هم هوای آلوده خزان معنویت، مستعد رشد انواع بیماریهای مسری نحلههای تقلبی گشته است. براین باوریم که باید با بسط و گسترش مباحثی از این دست، علاوه بر آسیب شناسی و آفت زدایی از این باور ناب، مومنان را در مقابل آفات و ویروسهای آن واکسینه کرد؛ چنانکهما مقام معظم رهبری، امسال و در زادروز حضرت ولی الله الاعظم (عج) به روشنگری و هشدار در این باب پرداخته، بر ضرورت آسیب شناسی و لزوم آفت زدایی از جریان ناب مهدویت، به عنوان مهمترین منبع تحول آفرینی شیعه، تأکید فرمود. ایشان مهدی باوری شیعه را نه یک امر صرف انتزاعی و باور محض ذهنی، بلکه بنابر آموزههای روایی3، آن را حقیقتی تابناک برشمرد که در نزد شیعه از واقعیتی موجود حکایت میکند که قابل دستیابی و فیض دهی است؛ از این رو زبان به هشدار گشوده و فرمود: "البته مثل همه حقایقی که در برهههای مختلفی از زمان، ملعبه دست سودجویان میشود، این حقیقت هم گاهی ملعبه دست سودجویان میشود. این کسانی که ادعاهای خلاف واقع میکنند ـ ادعای رویت، ادعای تشرف، حتی به صورت کاملا خرافی، ادعای اقتدای به آن حضرت در نماز ! ـ که حقیقتاً ادعاهای شرم آوری است، اینها همان پیرایههای باطلی است که این حقیقت روشن را در چشم و دل انسانهای پاکنهاد، ممکن است مشوب کند. نباید گذاشت. همه آحاد مردم توجه داشته باشند، این ادعاهای اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار هیچ کدام قابل تصدیق نیست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسانهای باارزشی که یک لحظه عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماهها و سالهای عمر امثال ما، چنین ادعاهایی نکردند. ممکن است یک انسان سعادتمندی، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانی اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان داری نیستند. این کسانی که دکان داری میکنند به این وسیله، انسان میتواند به طور قطع و یقین بگوید اینها دروغگو هستند؛ مفتری هستند. این عقیده روشن و تابناک را بایستی از این آفت اعتقادی دور نگه داشت "4.
معظم له، پیشتر نیز از نقشه ضد مهدوی استعمار در کشورهای اسلامی، پرده برداشته و فرموده بود: "همه اینها نقاط برجستهای هستند که اگر ما مسلمانان درست به حقیقتشان توجّه کنیم، تبدیل به یک موتور حرکتدهنده جامعه اسلامی میشود؛ ولی وقتی روی آن کار کردند و آن را خراب و معنای آن را عوض کردند و در ذهنها به صورت دیگری جا انداختند، همین موتور محرّک، به یک داروی مخدّر و خوابآور تبدیل میگردد. اینگونه است! حال بحث ما در مورد دشمنان داناست که سراغ این عقیده آمدند. من سندی را دیدم که مربوط به دهها سال قبل؛ یعنی اوایل ورود استعمار به شمال آفریقاست. کشورهای شمال آفریقا، گرایش بسیاری به اهل بیت دارند. مذهبشان هر مذهبی از مذاهب اسلامی که هست، باشد؛ اما محبِّ اهل بیتند. در کشورهای سودان و مغرب و غیره عقیده به مهدویّت خیلی پُررنگ است. آن زمان که استعمار وارد مناطقِ مذکور شد ... یکی از مسائلی که مزاحم استعمار شد، عقیده به مهدویّت بود! در سندی که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که عقیده به مهدویّت، به تدریج از بین مردم زایل شود! " 5
جریانهایی چون "مستر همفر " جاسوس وزارت مستعمرات بریتانیا در ممالک اسلامی و "کینیاز دالگورکی " مأمور امپراطوری تزار روسیه برای ایجاد فرقههای جدید مذهبی در عهد قاجار، تنها نمونههای آشکار هزینهکردهای قدرتهای استعماری بر ضد بلاد اسلامی بوده اند. رد پای استعمار در سرزمینهای اسلامی را میتوان در قامت "وهابیت " در جزیرة العرب، "بابیت " و "بهائیت " در ایران و "آقاخانی " و "قادیانیه " در پاکستان، پیگیری کرد. هم افقی این فرقهها با همدیگر، مشهود است؛ چرا که در همه آنها استعمار به دنبال معرفی امام زمانی بدلی و منجی غیر واقعی است، تا مردم را از نزدیکی و پیروی از امام زمان حقیقی به دور دارند.
با این مستندات، بی شک یکی از عمده دلایل رواج بازار مدعیان، "بالا گرفتن تقابل میان دو نظام حق و باطل یا نظام اسلام و کفرجهانی6 " است. هیچگاه فراموش نگردد که استعمار، "دشمن صلبی7 " مسلمانان بوده و هست.
متمهدین صدر اسلام
در لابلای صفحات تاریخ پر نشیب و فراز اسلامی، دست سیاست پیشگان طاغوتی در فرقه سازیهای مذهبی، مشهود است. ترفند سیاست بازان اموی ـ به ویژه در عهد معاویه ـ در موازی سازی برای خاندان رسالت و رقیب تراشی برابر ائمه هدی، در پیدا و پنهان تاریخ اسلامی، به وضوح قابل رؤیت است. جعل جماعتی به نام "زهّاد ثمانیه " و کرامت سازی برای آنان، نمونهای از مرجعیت سازی بدلی سیاست ورزان اموی برای دور کردن امت از درب خانه علی(ع) و فرزندان او بود8 و این همه، به گواهی مجامع روایی فریقین، علی رغم تأکید مدام پیامبر(ص) برای حصر امامت در اهل بیت عصمت و طهارت و نهی امت از پیروی ائمه باطل بوده است؛ "معاشر الناس، انّه سیکون من بعدی ائمه یدعون الی النار و یوم القیامه لاینصرون "9.
پدیده رهبران ضلالت ـ که به آتش دلالت میکنند ـ همپای امامان هدایت و به موازات مأموریت الهی آنان، پدیدار شد. فتنه امامت دروغین جعفر کذّاب، فرزند امام هادی (ع)، که پدر او را "نمرود "10 ولی او خود را "نوح "11 مینامید، یکی از آن بسیارِ ماجراهاست.
مهدویت نیز به عنوان عصاره امامت، از کید و یا جهالت موازی سازان مصون نماند. در این مجال تنها از باب نمونه، مواردی چند از فرقههای مدعی مهدویت را از صدر اسلام تا عصر قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، برمی شمریم:
1. فرقه "معیان " که در سال 40 هجری و بعد از شهادت حضرت على(ع) پیدا شد. اینان قائل به غیبت على(ع) بوده و میگفتند روزی باز خواهد گشت.
2. فرقه "سبائیه " که غلو را درباره على(ع) به حد اعلا رسانده و معتقد بودند که على(ع) زنده است و در ابرها مأوی گزیده و روزی ظهور خواهد کرد12.
3. فرقه "کیسانیه " که میپنداشتند محمدبن حنفیه، همان مهدى موعود(عج) است و روزی از کوه رضوی ظهور میکند.
4 فرقه "یزیدیه " که عقیده داشتند یزید ابن معاویه به آسمان صعود کرده و روزی باز خواهد گشت و دنیا را پر از عدل و داد خواهد نمود13!!
5. فرقه "هاشمیه " که پیروان ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه بوده و میگفتند اگرچه محمد مرده است، اما پسرش ابو هاشم، همان مهدی موعود است که روزی قیام خواهد کرد. 14
5. "عمربن عبدالعزیز " هشتمین خلیفه اموی که گروهی قائل به مهدویت وى بودند. 15
6. فرقه "زیدیه " که میپنداشتند زید بن على بن حسین بن على(ع) چون از نسل حسین(ع) است و بر علیه ظالمان قیام به سیف نموده، پس او همان مهدى موعود است که قیام کرده.16
7. فرقه باقریه 8. فرقه ناووسیه 9. فرقه واقفیه 10- فرقه اسماعیلیه ... .
مدعیان عصر غیبت
اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعیان بیشتر از نوع متمهدین ـ مدعیان شخص مهدی(ع) ـ بودند، اما این بار پس از ولادت حضرت، و دقیقاً از اواخر عصر غیبت صغری، نغمههای مدعیان "بابیت " و "سفارت " امام، ساز شد. با اینکه حضرت چهار نماینده یکی پس از دیگری معین فرموده بود، باز کسانی بودند که به موازات آنان ادعای نیابت و سفارت حضرت را داشتند؛ با اینکه نامههایی از جانب امام(ع) در رد و تکذیب آنها صادر شده بود.
ادعای سفارت حضرت از زمان شیخ محمدبن عثمان عمروی، سفیر دوم امام مهدی(ع)، آغاز شد. نخستین مدعی بابیت امام، " ابو محمد شریعی بود و در پی او محمد ابن نصیر نمیری موسس طریقه نصیریه است که حضرت صاحب الامر او را لعن نمود و حسین ابن منصور حلاج صوفی معروف و ابو جعفر محمد ابن علی شلمغانی معروف به ابن ابی الغراقر و ابوبکر محمد ابن احمد عثمان بغدادی و احمد ابن هلال کوفی و ابو دلف مجنون محمد ابن مظفر عبدالله ابن میمون قداح در سال 251 مدعی نیابت [امام]حاضر شد و یحیی ابن ذکرویه در سال 281 مدعی باب شدو احمد ابن حسین رازی و سید شرف الدین ابراهیم، نخست مدعی باب امام بودند و سپس ادعای امامت کردند. حسین ابن علی اصفهانی و علی ابن محمد سجستانی بغدادی و سید محمد هندی مدعی باب شدند. عباس فاطمی در اواخر قرن هفتم و درویش رضا عبدالله حسان المهدی در 1899 خود را باب، سپس مهدی موعود اعلان نمود. محمد احمد ابن عبدالله سودانی صوفی، [مدعی] اول بابیت امام [شد.] و سپس اعلام نمود مهدی است و خلاصه سید علی محمد شیرازی با باب بودن ادعایش را آغاز کرد و تا الوهیت پیش رفت. در این اواخر صوفیان نعمت اللهی برای جنید بغدادی، مدعی نیابت شده اند "17. شیخ طوسی در کتاب الغیبه، در بابی مستقل به نام و مشخصات برخی از این مدعیان اشاره کردهاند.18
متمهدین صوفی
عرفانهای تکلیف گریز، همان صورت امروزین طریقتهای مستقل از شریعت متصوفه سنتی است. روشن است که همه جریانهای خرافه گرا و از جمله صوفیه، تمام موفقیت خود را مرهون زودباوری کسانی است که میزان عقل و وحی را در سنجش و راستی آزمایی اعمال و سخنان اعجاب آور آنان نادیده می گیرند. "ذکر این نکته در شناخت ماهیت صوفیه ضروری است که از اولین اصول این طایفه "تفرّس " است. صوفیه بر مبنای این اصل، ابتدا اشخاص بُله و زودباور را به دام میاندازند. حُمقاء خریداران همیشگی سخنان اعجاب آور آنها هستند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: ما رَفَعَ الله رایه ضلال الّا و قد لفّ علیه اناس سفهاء. " 19
تأمل و بررسی ـ هرچند گذرا ـ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت میکند که جعل بسیاری از القاب این طایفه، ریشه در ادعاهای گزاف آنان در امر ولایت و مهدویت دارد؛ برای مثال، میتوان از عناوین "قطب "، "غوث " و "غوث اعظم " نام برد؛ چنانکه جواد نوربخش، رهبر یکی از سلاسل صوفیه نعمت اللهی، در وجه تسمیه "قطب " مینویسد: "از آن رو که انسان کامل است و جهان علم و معرفت الهی پیرامون محور وجود او میچرخد20 "!! در حالیکه این معنا تنها برای ائمه اطهار(ع) تحقق می یابد.
برخی از فرق صوفیه با تقسیم بالسویه "ولایت " میان رهبران خود و امامان معصوم(ع)، به جعل "ولایت قمریه "21 و "ولایت جزئیه "22 اقطاب، در عرض "ولایت شمسیه " و "ولایت کلیه " ائمه معصومین (ع)، دست یازیده تا بدین ترتیب هم "پدیده ولایت بدون امامت "23 را رسمیت بخشیده باشند و هم ماهیت عقیدتی فرقههای خود را بیش از پیش نمایان کنند. طرح عنوان "عالم صغیر "24 برای قطب در مقابل عالم کبیر؛ یعنی امام معصوم(ع)، نشان دیگری از گزافه گویی برخی از طوایف صوفیه میکند تا آنجا که در شأن "عالم صغیر " مینویسند: "پس آن اخباری که در غیبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغیر [قطب] جاری خواهد بود "!!25
از آن رو که خاستگاه و رستنگاه تصوف، جهان و جغرافیای تسنن بوده است، فرق دراویش به تأسی از مکتب خلفاء، بعضاً به "ولایت نوعیه " رهبران خود معتقدند و لذا چندانکه باید به "ولایت شخصیه " ائمه اطهار(علیهم السلام) وقعی نمینهند! این انحراف، زمینه ساز ظهور متمهدین صوفی گردید. در تاریخ تصوف کسانی که ادعای "مهدویت نوعیه " کرده اند، کم نبوده اند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درویش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشیه و ذهبیه از سلاسل معرفیه ـ به نام مهدی موعود خروج کرد اما به دست امیر تیمور گورکانی گرفتار و تأدیب گردید!
در این زمینه بازخوانی نوشتههای صوفیه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شایان تأمل است. میتوان با خواندن نوشته یکی از دراویش ذهبی در وصف سرکرده فراماسونر فرقه ذهبیه اغتشاشیه احمدیه، به عمق فاجعه پی برد، آنجا که مینگارد: "رکن رکین و بلد امین، وارث اقطاب الولایه و الهدایه مروج الشریعه الغراء المصطفوی و قائد الطریقه البیضاء المرتضوی، کهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاولیا الکاملین، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دکتر حاج عبدالحمید گنجویان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علینا و علی جمیع المسلمین انوار هدایته و ولایته... " 26 !!! القابی که در جهان هستی، برازنده کسی جز حضرت ولی الله الاعظم (عج ) نیست!
البته مدعیات متصوفه، به ذکر این موارد پایان نمیپذیرد، بلکه این تنها مشتی نمونه از خرمن ادعاهای بسیار آنهاست و امید آن داریم که در نوشته ای مستقل به بررسی و تحلیل مستند عقاید و آداب صوفیه در این زمینه بپردازیم.
مدعیان عصر ارتباطات
برای تفنن هم که باشد، اصطلاح "مدعیان دروغین " را در اینترنت جستجو کنید، تا با انبوه آمار و اخبار این اخوان الشیاطین، در صفحات سایتها و خبرگزاریها برخورید. البته باید دیده باشید که در چند سال اخیر، رسانه ملی با ساخت مجموعههای مستندی به نام "مدعیان دروغین " به افشای چهره پنهان برخی از این افراد دست زد. بنا بر آخرین گزارش رسمی نیروی انتظامی، " بیش از 50 فرقه و گروه تخدیری به ایران وارد شده که نیمی از آنها فعال اند و قریب 200 عنوان کتاب ترجمه و چاپ و توزیع27 " کرده اند. در اینجا برای نمونه با چند سامری عصر ارتباطات، آشنا میشویم:
1. سید حسین کاظمینی بروجردی، روحانی نمای بیسوادی که به ضرب زبان چرب و قیافه غلط انداز خود، جماعتی از جهال را با خود همراه کرده و مدعی ارتباط با امام زمان(عج) بود؛ اما پس از دستگیری اعتراف کرد که به جای امام زمان با علیرضا نوری زاده ـ ضد انقلابی فراری و عامل سرویسهای غرب ـ ارتباط داشته است! و ماهانه بیش از 50 میلیون تومان از این راه کسب درآمد میکرد!
2. مرد همیشه پنهان عراقی که مدعی بود سید حسنی است! در لوحی تصویری که از او به دست آمد، وی را در پوششی یک دست سبز و نقابی سفید بر صورت، در زیر عکس منتسب به یکی از ائمه(ع) نشان میدهد که میگوید: "ایران کربلای ثانی است و من وظیفه خطیری بر عهده دارم؛ وظیفه من بستر سازی برای ظهور است "! پس از سقوط صدام، تعدادی از اتباع عراقی مقیم ایران، در حالیکه لباسهای بلند مشکی و شالهای سبز دربر داشتند، پس از نماز جمعه شهرهای تهران و قم، شعارهایی در حمایت از او به عنوان سید حسنی، سر دادند! این کذاب فعالیتهای خود را در کرج، اصفهان، تبریز، مشهد و شیراز گسترش داد. از جمله دستورات وی به مریدان ذکر اینگونه صلوات بود: "اللهم صل علی آقا سید "! او مدعی بود که طی الارض میکند و زنان مریدش نیز بر وی محرمند! پس از دستگیری علاوه بر اعتراف به ارتباط نامشروع با مریدان، معلوم شد که دانشجوی سابق دانشگاه بصره بوده است. به اذعان استاندار بصره، هدایت گروه او را رژیم صهیونیستی به عهده داشته است!
3. خانم 50 سالهای به نام ب.ب که ادعا داشت همزادی از نوع افعی دارد! و با اجنه و ارواح در ارتباط است، خود را یار ششم امام زمان(عج) معرفی و اعلام نمود که طی السماء میکند! وی که قصد داشت در بیابانهای اطراف قم مسجدی برای امام زمان(عج) ـ جمکران 2ـ بسازد، پس از دستگیری اعتراف کرد که تنها در یک فقره از مریدانش که یک پزشک خانم بوده، 70 میلیون تومان کلاهبرداری نموده است!
4. روز 12 دی ماه 1386 خبری بر روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت مبنی بر اینکه فردی به نام عبدالرضا.ق با معرفی خود به عنوان امام زمان، به همراه تعدادی از بستگانش در مقابل نهاد ریاست جمهوری منتظر ملاقات با رئیس جمهور است! وی اظهار داشت پیامی برای دکتر احمدی نژاد در دو محور دارد؛ یکی اصلاح وضع اقتصادی و دیگر برچیدن مراسم عزاداری سیدالشهداء! پس از دستگیری و بازجویی معلوم شد که دو برادر این مدعی در سالهای گذشته به اتهام اقدام تروریستی، مجازات شده اند و تعدادی از فرزندانش در خارج از کشور به سر میبرند.
5. خانمی به نام ف.الف برای جمعی از مریدان زنش ادعا میکرد که همسر آینده امام زمان است! وی مدعی بود که با اقدامات و تألیفاتش به تنهایی 40 سال زمان ظهور حضرت را به جلو انداخته است!
6. شیادی دیگر بیش از 40 نفر ساده اندیش را برای انجام مناسک حج در تپههای اطراف هشتگرد احرام پوشانید! و روزی سه نوبت خود و مریدانش به سجاده خالی منسوب به امام زمان اقتدا میکرد! وی مدعی سیر و سیاحت در عوالم هستی به همراه امام زمان و در سفینه ایشان بود!28
اهداف و انگیزهها
الف) اهداف متمهدین
حضرت علی (ع) در باب بررسی ریشههای بروز فتنه میفرماید: "انّما بَدءُ وقوعِ الفِتنِ، اهواءٌ تُتَّبعَ و احکامٌ تُبتدعَ؛29 سر منشأ همه فتنهها، پیروی از خواهشهای نفسانی و احکامی است که بر خلاف شرع صادر میگردد ".
در یک تقسیم بندی کلی میتوان اهداف مدعیان را به: الف)انگیزههای شخصی و ب)اهداف گروهی و تشکیلاتی، تقسیم کرد. اسناد و تجربیات موجود ثابت میکنند که معمولاً گروههای منحرف مدعی، مستقیم و یا غیر مستقیم، دارای رگههای سیاسی بوده و تحت هدایت و یا حمایت بیگانگان ادامه حیات میدهند. در یک جمع بندی میتوان موارد ذیل را از اهم اهداف و انگیزههای مدعیان ـ فردی و گروهی ـ مهدویت برشمرد:
1. کسب شهرت و آوازه.
2. کسب ثروت و سودجویی (از افراد ساده لوح)؛
فریــب جلوه سالوسیـان مخـور، کاین قوم
امیدشان به خدا نه، به سیم و زر بسته است30
3. شهوترانی و سوء استفاده جنسی (به ویژه با اغفال زنان و جوانان).
4. احساس خود برتربینی، خود دیگربینی ـ الینه شدن ـ قدرت طلبی و مرید پروری(معمولا این نوع مدعیان، بیماران روانی هستند که دچار تخیل و توهم شده اند).
5. جبران شکستهای زندگی و پایان دادن به سرخوردگیهای گذشته و پاسخ به عقده حقارت.
6. جبهه گیری و ضدیت با دین، مذهب و نظام اسلامی.
7. تشکیل شبکههای فساد اخلاقی، باندهای توزیع مواد مخدر، ایجاد گروههای ضد اجتماعی (مانند سرقت، قتل و تسویه حسابهای شخصی و گروهی).
8. تشکیل شبکههای سیاسی ـ امنیتی برای ایجاد اغتشاش و انجام عملیاتهای خرابکارانه در کشور(با هدایت و حمایت دشمنان نظام).
ب) انگیزههای مریدان
با مروری بر هویت مدعیان، اگر چه در مییابیم که آمار مدعیان مرد بیش از زنهاست، اما قاطبه تاثیرپذیران و مریدان، از قشر زنان و دختران میباشند. میتوان موارد ذیل را از مهمترین انگیزههای پیروی از مدعیان دروغین دانست:
ارتباط آسان وسریع با عالم غیب و با حضرات معصومین(ع)، آگاهی از آینده، قدرت یافتن بر احضار ارواح و اجنه، رفع حاجات دنیایی و دستیابی به ثروتهای کلان، درمان بیماریهای صعب العلاج، رفع اختلافات خانوادگی و افزایش مهر و محبت او در دل دیگران، انتقام و شکست رقیب از راه غیر طبیعی، موفقیت در زندگی و تحصیل، ... .
شگردهای جذب متمهدین
افراد مدعی، بسته به موقعیت، امکانات و اهداف خود، هم از روش فردی ـ چهره به چهره ـ و هم از روشهای سازمانی ـ با تعیین سرگروهها و حلقههای رابط ـ به جذب پیرو و مرید مشغولند. در مجموع روشها و شگردهای تاثیر گذاری این جماعت به قرار ذیل میباشد:
1.شناسایی و جذب افراد ساده لوح و زودباور.
2.تأمین مایحتاج مریدان و تطمیع جوانان با پول، مواد، مسکن و تأمین اسباب عیش و نوش آنها.
3. تشویق جوانان به ارتباطات آزاد جنسی و تن پروری؛ مانند برگزاری جلسات فساد اخلاقی و اردوهای مختلط و توصیه به زنان برای کشف حجاب در مراسمات خود.
4.دادن اذکار و اوراد غیر مأثور و ختومات عجیب و غریب و توزیع دستورالعملهای غیرشرعی و به ظاهر جذاب.
5.چشم بندی، کف بینی، رمالی و انجام امور خارق العاده و یا غیر عادی نما مانند احضار اجنه و تسخیر ارواح.
6. ادعاهای گزاف و دروغ پردازیهای بزرگ مانند: ادعای کرامت و معجزه، ادعای دانستن اسرار و رموز هستی و کشف اسرار و رازهای مگو، تسلط بر علوم غریبه و دانستن خواص حروف و اعداد و جداول.
7. خواب سازی و یا تعبیر خوابهای مریدان به شکل جذاب و دلخواه.
8. لفاظی و سخنوری و سوء استفاده از قدرت بیان خود در جذب مخاطب.
9. تفسیر به رأی قرآن و منابع مذهبی و بدعت در انجام مناسک دینی و صدور فتواهای من درآوردی مانند خواندن نماز به زبان فارسی و یا ترک کامل آن در مواقع تشخیص مراد.
10. انتقال حس شخصیت کاذب به مریدان مانند دادن سفارت و مأموریتهای خاص به هر مرید.
11. ادعای شفاعت گناهان و شفای امراض صعب العلاج.
12. ادعای ارتباط و وابستگی به نهادهای حوزوی، قضایی، امنیتی و انتظامی و دیگر مراکز موجه نظام برای جلب اعتماد مریدان.
13.ادعای ایصال آسان و بدون زحمت مریدان به مقامات معنوی؛ مثلا تنها با بیعت کردن و دستبوسی و تبعیت بی چون و چرا از مراد.
14. نفوذ درNGOها ـ تشکلات غیر دولتی ـ با وعده کمکهای مادی و دستگیریهای معنوی.
راههای شناخت متمهدین
باید دانست که:
1. اساساً تشرف به محضر ولی الله الاعظم (عج) برای خواصی از اولیاء امکان داشته و دارد؛ چنانکه تشرفات بزرگانی چون سید ابن طاووس و سید مهدی بحرالعلوم و ... در تاریخ مهدویت ثبت است؛ اما بدیهی است که در این باب هر مدعی را نمیتوان تصدیق کرد. بلکه تصدیق ادعای تشرف، نیازمند ادله و قرائنی است؛ از جمله عدم ضدیت ادعا با مبانی اعتقادی و نیز اثبات سوابق تقوایی فراوان مدعی. باید دانست که دو شاخصه انسان واصل عبارتند از: "اول) تقوا، یعنی مقاومت در برابر شهوت، شراب و غفلت و دوم) معرفت و عقلانیت "31. بی شک سوابق مدعیان، میزان دقیقی برای سنجش عیار و راستی آزمایی از ادعاهایشان است.
2. چنانکه در بیان رهبری معظم انقلاب32 نیز آمد، تشرف یافتگان حقیقی و مرتبطان واقعی حضرت، اهل ادعا و باز نمودن دکان سودجویی نیستند؛ پس باید مسلم دانست کسانی که اهل تشرفند، اهل ادعا نیستند. حدیث قدسی "اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری "33 مبین مطلب است؛
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
3. اگر چه نمیتوان منکر رؤیت حضرت شد، اما باید دانست که ملاقات با امام زمان(عج) ـ در صورت صحت ـ یکسویه است و نه دو سویه؛ یعنی اینگونه نیست که هرگاه مدعی اراده کند، بتواند مشرف شود. پس ادعای تشرف و مشاهده ارادی، با مبانی اعتقادی ما ناسازگار است.
شاید فلسفه صدور روایاتی که بر طرد ادعای تشرف ـ علی رغم اثبات تشرف برخی از بزرگان ـ تأکید دارند، برای جلوگیری از رواج بازار مکاره مدعیان دروغین باشد، تا بدین وسیله هر کذابی نتواند کالای تقلبی خود را عرضه کند.
4. اگر چه تشرف فیزیکی و یا رویت بصری حضرت فضیلت است؛ اما اصل و یا لیاقتی منحصر به فرد نیست، چراکه اولاً معرفت و بصیرت در شناخت جایگاه، حقوق و عمل به دستورات آن حضرت، اصل است؛ "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه "34 و ثانیاً به گواهی مستندات تاریخ مهدویت، تاکنون برخی از مسیحیان، کلیمیان و اشخاص غیر مسلمان و یا غیر شیعه ـ بنا بر مصالحی ـ شرف حضور یافته اند که واجد لیاقت چندانی نبوده اند.
5. مدعی نیابت، سفارت، نمایندگی و ابلاغ دستور خاص امام زمان(عج)، طبق نص صریح توقیع مبارک حضرت35، مفتری و کذّاب است. حضرت در نامهای خطاب به آخرین نایب خاص خویش، تأکید فرمودند که هرکس ادعای "مشاهده " نمود، او را تکذیب کنید. البته در توضیح و تفسیر این فراز از توقیع مبارک باید خاطر نشان نمود که منظور از تکذیب مشاهده کننده، تکذیب اصل رویت نیست بلکه تکذیب مشاهدهای است که صاحب آن ادعای رویت ارادی و طرفینی داشته باشد. نکته ظریف آن است که "مشاهده " بر وزن مفاعله است و حاکی از یک عمل طرفینی مثل معامله میباشد که اراده هر دو طرف در آن امر دخیل باشد؛ فتأمل.
6. روایات معتبر، ما را از توقیت ـ مشخص کردن زمان ظهور یا تعیین محدودة زمانی ظهور حضرت ـ به شدت نهی کردهاند. امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشی درباره زمان ظهور موعود، سه مرتبه فرمود: "آنها که وقت تعیین میکنند دروغ میگویند "36. امام صادق(ع) نیز به محمدبن مسلم میفرماید: "محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمیکنیم ".37
7. مکتب اسلام، مکتب "اصالت کمال " است نه مکتب اصالت رنج و ریاضت و یا مکتب اصالت کرامت. اگر چه ریاضت، موجب تقویت و قدرت نفس میشود اما این قدرت، نسبتی با حقانیت ندارد. پس بر فرض صحت ادعای مدعیان در انجام امور خارق العاده، باید دانست که اولاً: خلق کرامت و یا قدرتمندی در شکستن قواعد طبیعت و یا ارتباط با موجودات نامریی، دلیل بر مشروعیت و در نتیجه حقانیت مدعی نخواهد بود و ثانیاً: قدرت در ارتباط گیری با موجودات نادیدنی و یا تواناییهای غیر طبیعی، به گواهی اخبار مستند، از کفار، فجار، فاسقان و انسانهای بی دین نیز بر میآید. نیروی برخاستن از زمین و یا پرواز در آسمان که حشرات ضعیفی چون سوسک نیز قادر بر آنند، چه حقانیت و مشروعیتی را برای عامل آن میتواند به بار آرد؟! همه میدانند که مرتاضان هندی و یا شخصی مانند دیوید کاپرفیلد، که در جلوی دوربینهای خبرگزاریهای سراسر جهان از دیوار چین رد شد، چنان کارهای شگفتی انجام میدهند که مدعیان دروغین جامعه ما در خواب نیز قدرت بر تصور آنها ندارند!
8. اسلام ستیزی و مسلمان گریزی از نشانههای مدعیان دروغین است. ساده ترین راه شناخت این افراد، خلاف شرعهای صریح و گناهان بزرگی است که مرتکب میشوند؛ مانند: غیبت، تهمت، اختلاط بی مرز با نامحرم، روابط نامشروع و... . مدعیان در عمل ثابت کرده اند که چندان توجهی به شرع، عرف و اخلاقیات جامعه اسلامی ندارند.
9. نباید نادیده گرفت که وعده الهی مبنی بر گسترش عدالت و تحقق حکومت صالحان بر زمین و اعتلای پرچم اسلام به دست بندگان صالح خدا، با وجود ادعاهای مکرر این مدعیان نه تنها هنوز تحقق نیافته بلکه هیچ کس صفت عدالت گستری را در اینان سراغ ندارد!
10. در مجموع می توان گفت: وجه مشترک فکری تمام این مدعیان و گروههای خرافه: الف) التقاط در اعتقادات ب) نگاه سکولاریستی، به دین و دنیا ج) تساهل و تسامح شدید دینی ـ مذهبی د) نگاه پلورالیستی، به عنوان جوهره اندیشه و عمل آنهاست. میتوان گفت که این فرقهها، تبلور عینی ادعای "صراطهای مستقیم " هستند. در این مسیر مدعی متمهد، قطب، مرتاض، ساحر،... و خلاصه هر راهی برای وصول به حقایق متکثر، سفارش میشود؛ و حال آنکه سفارش خداوند "وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ "38 است.
اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه، تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّل بها النفاق و اهله
پینوشتها:
1. متمهدی: [ م ُ ت َ م َ ] [ ع ص ] دروغزن در دعوی مهدویت . مدعی مهدویت . آن که به دروغ دعوی مهدویت کند. و آن که دعوی مهدویت کند و نباشد. (لغتنامه دهخدا)
2. حمیدرضا مظاهری سیف، عوامل پیدایش معنویتهای نوظهور، ماهنامه موعود شماره89.
3. رسول اکرم(ص): "افضل اعمال امتی، انتظار الفرج " (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج50، ص317).
4. بیانات مقام معظم رهبری در نیمه شعبان، 27/5/87، روزنامه جمهوری اسلامی.
5. بیانات مقام معظم رهبری در نیمه شعبان سال 1376.
6. حجت الاسلام و المسلمین قائم مقامی در گفتگو با خبرگزاری رجا نیوز31/5/87.
7. سید جمالدین اسد آبادی، استعمار بریتانیا را "دشمن صلبی " مسلمانان میدانست.
8. سید علی کمالی دزفولی، تاریخ تفسیر،مکتب صوفیه، ص 141.
9. خطبه غدیریه رسول اکرم(ص)، مندرج در اسرار غدیر، ص 155.
10. علی امیر مستوفیان، رهبران ضلالت، ص 241.
11. همان.
12. على اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص 140.
13. صدوق الدملوجى، الیزیدیه، ص 164.
14. نوبختى، فرق الشیعه، ص 48.
15. سعد محمد حسن، المهدیة فى الاسلام، ص 182.
16. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه: سید هاشم رسولى محلاتى، ص 129، تحقیق: على اکبر غفارى، کتاب فروشى صدوق، تهران.
17. علی امیر مستوفیان، رهبران ضلالت، ص 269-268.
18. شیخ طوسی، الغیبة، صص 267 ـ 281.
19. سید مجتبی مجاهدیان، صوفی بی صفا نمیخواهم(1)، روزنامه جمهوری اسلامی 17/1/87.
20. جواد نوربخش، خرابات، ص 125.
21. سید محمد تقی واحدی(صالح علیشاه)، در کوی صوفیان، ص 167.
22. محمد حسن صالح علیشاه، نامههای صالح، ص29.
23. سید محمد تقی واحدی(صالح علیشاه)، در کوی صوفیان، ص 167.
24. ملا سلطان گنابادی، ولایت نامه، ص 71.
25. همان.
26. باقری، مقدمه کتاب "مکاتیب عبدالله قطب "، انتشارات خانقاه احمدی.
27. جانشین فرماندهی نیروی انتظامی، خبرگزاری فارس، 26/6/87.
28. این موراد ـ 1تا6ـ از پایگاههای خبری شریف نیوز، آریا نیوز، فردا نیوز دریافت شدهاند.
29. نهج البلاغه: خطبه 50.
30. محمدعلى مجاهدى.
31. حسن رحیم پور ازغدی، ویژنامه کژراهه(روزنامه جام جم)، معنویت توحیدی معنویت شرک آلود، ص 41.
32. بیانات مقام معظم رهبری در نیمه شعبان، 27/5/87، روزنامه جمهوری اسلامی.
33. حدیث قدسی.
34. علامه مجلسی، بحار الانوار،ج32، ص331.
35. در نهم شعبان سال 329 ق. شش روز قبل از وفات علی بن محمد سمری ـ چهارمین نمایندة خاص ـ نامهای از امام زمان(ع) خطاب به او صادر شد مبنی بر اینکه هرکس ادعای مشاهده کرد او را تکذیب کنید، زیرا او کذّاب ـ نه کاذب ـ و مفتری است!(بحار الانوار، ج52، ص151).
36. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج1، ص368، ح5.
37. همان، ح3.
38. انعام/ 153.